از سایت فطرت(فطرت الله التی فطرالناس علیها)

 

امام مهدى (عج) از دیدگاه علماى اهل‌سنّت
 
اعتقاد به مهدویت، اختصاص به شیعه ندارد، بلکه بر اساس روایات فراوانى که از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم)ی رسیده، علماى اهل سنّت نیز این موضوع را قبول دارند.
ولى معمولا آنان، تولّد حضرت مهدى را انکار مىکنند و مىگویند: شخصیّتى که پیامبر اکرم از قیام او خبر داده، هنوز متولّد نشده است و در آینده تولّد خواهد یافت.
شبراوى شافعى در «الاتّحاف» گوید:«شیعه عقیده دارد مهدى موعود ـ که احادیث صحیحه درباره او وارد شده ـ همان پسر حسن عسکرى است و در آخر الزّمان ظهور خواهد کرد، ولى صحیح آن است که او هنوز متولّد نشده و در آینده متولّد مى شود و او از اشراف اهل بیت کریم است.»ابن ابى الحدید در شرح نهج البلاغه، ذیل خطبه 16 مىگوید: «اکثر محدّثین عقیده دارند مهدى موعود از نسل فاطمه(علیها السلام) است و اصحاب ما معتزله آن را انکار ندارند و در کتب خود به نام او تصریح کرده اند و شیوخ ما به او اعتراف نموده اند. منتها او به عقیده ما هنوز متولّد نشده و بعداً متولّد خواهد گردید.»با این حال، تعدادى از مورّخان و محدّثان اهل سنّت، تولّد آن حضرت را ذکر کرده و آن را یک واقعیت دانسته اند ، از جمله:
1- عزّالدّین ابن اثیر (متوفّاى 630) در حوادث سال 260 هجرى مىنویسد:«ابو محمّد عسکرى (امام حسن عسکرى) در سال 232 متولّد شد و در سال 260 وفات یافت و او پدر محمّد است که شیعه او را «منتَظَر» نامند»»
2- عماد الدّین ابوالفداء اسماعیل بن نورالدّین شافعى (متوفّاى 732) گوید:«على هادى (امام دهم) در سال 254 هجرى در سامرّا وفات یافت. او پدر حسن عسکرى است و حسن عسکرى یازدهمین امام از ائمّه دوازده گانه است و او پدر محمّد منتظَر صاحب سرداب است و در سال 255 متولّد شده است»»
3- ابن حجر هیتمى مکّى شافعى (متوفّاى 974) در «الصّواق المحرقه» مى نویسد: «حسن عسکرى در سامرّا وفات یافت، عمرش 28 سال بود و به قولى او را مسموم کردند و از خود فرزندى جز ابوالقاسم محمّد حجّت باقى نگذاشت، عمر او به وقت وفات پدرش پنج سال بود، لیکن خدا در آن کمى سنّ، به وى حکمتِ امامت را عطا کرده بود و «قائم منتظَر» نامیده مىشود.»»
4- نورالدّین على بن محمّد بن صبّاغ مالکى (متوفّاى 855) گوید:«مدّت امامت امام حسن عسکرى دو سال بود. او بعد از خودش فرزندش «حجّت قائم» را باقى گذاشت که براى حکومتِ حقّ، انتظارش کشیده مىشود. پدرش او را مخفى نگهداشته و پنهانش کرده بود و آن به علّت سختى کار و خوف از سلطان وقت بود
5- ابوالعبّاس احمدبن یوسف دمشقى قرمانى (متوفّاى 1019) در «اخبار الدُّوَل و آثار الأُوَل» مىنویسد:«فصل یازدهم کتاب در بیان حال خلف صالح امام ابى القاسم محمّد فرزند حسن عسکرى است که عمرش به وقت وفات پدرش پنج سال بود، لیکن خدا به وى حکمت عطا فرمود، چنان که به یحیى(علیه السلام) داده شد، او متوسّط القامه، زیباموى، زیبابینى و گشاده پیشانى بود.»معلوم مىشود که تولّد حضرت مهدى براى این نویسنده و مورّخ سنّى به قدرى واضح و یقینى بوده که حتّى به بیانِ قیافه و شمائل آن حضرت نیز پرداخته و از او به نام «الخلف الصّالح» یاد کرده است.
6- حافظ ابوعبدالله محمّد بن یوسف کنجى شافعى (متوفّاى 658) در «کفایة الطّالب» مىنویسد:«امام عسکرى روز جمعه هشتم ربیع الاوّل در سال 260 در سامرّا از دنیا رفت و در خانه اى که پدرش در آن دفن شده بود، دفن گردید، پسرش را بعد از خود گذاشت و اوست امام منتظَر.
کتاب کفایة الطّالب را در اینجا تمام کرده و حالات او را در کتابى مخصوص مىنگاریم.»ناگفته نماند که کتاب ویژه این عالمِ سنّى درباره حضرت مهدى(علیه السلام)، البیان فى اخبار صاحب الزّمان نام دارد.
7- خواجه پارسا از بزرگان مذهب حنفى در کتاب «فضل الخطاب» مىنویسد:«ابو محمّد حسن عسکرى بعد از خودش جز فرزندى به نام ابوالقاسم محمّد منتظَر که مرسوم به قائم و حجّت و مهدى و صاحب الزّمان است بر جاى نگذاشت. شب میلاد او نیمه شعبان سال 255 هجرى و مادرش امّ ولد بوده که نرجس نامیده شده است»»
8- ابن طلحه کمال الدّین شافعى (متوفّاى 654) در کتاب ارزشمندش به نام «مطالب السَّئُول فى مناقب آلالرّسول» مىنویسد:«امّا در مناقب ابو محمّد حسن عسکرى همین بس که بزرگترین منقبب و مزیّتى که خدا به او داده آن است که مهدى موعود از صلب اوست... مادرش کنِیرى است به نام صیقل و نام خودش محمّد، کنیه اش ابوالقاسم، لقبش «حجّت» و «خلف صالح» و به قولى «منتظَر» است»»
9- شمس الدّین ابوالمظفّر سبط بن جوزى حنفى (متوفّاى 654) در کتاب معروفش «تذکرةالخواصّ» مىنویسد:«محمّد بن حسن بن على بن محمّد بن على بن موسى الرّضا بن جعفر بن على بن الحسین بن على بن ابیطالب، کنیه اش ابوعبدالله و ابوالقاسم است. و او خلف حجّت، صاحب الزّمان، قائم منتظَر و آخرین ائمّه است. خبر داد ما را عبدالعزیز بن محمود بن بزّاز از ابن عمر گفت: رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود: «خارج مىشود در آخر الزّمان مردى از فرزندانم که اسم او مثل اسم من و کنیه او مثل کنیه من است، زمین را پر از عدل مىکند، همان طور که پر از ظلم شده باشد، این همان مهدى است»»

10- عبدالوّهاب شعرانى شافعى مصرى (متوفّاى 973) در کتابش به نام «الیواقیت والجواهر» مىنویسد:«... او از اولاد امام حسن عسکرى و تولدّش در نیمه شعبان سال 255 واقع است و او باقى مىماند تا با عیسى بن مریم(علیه السلام) اجتماع کند. و عمر شریفش تا زمانِ ما که اکنون سال 958 است، 706 سال مى باشد.»»

 

اللهم عجل لولیک الفرج
دسته ها :
يکشنبه شانزدهم 1 1388

از سایت فطرت(فطرت الله التی فطرالناس علیها) 

اولین بیعت کننده با امام زمان (عج) کیست؟



اولین مسئله ای که پس از اعلام ظهور حضرت قائم(عج) به وجود خواهد آمد مسئله بیعت با ایشان است واین سوال به ذهن متبادر می شود که چه کسی اولین بار با ایشان بیعت خواهد کرد. از روایات رسیده از جانب معصومین(ع) چنین استفاده می شود که اوّلین کسی با حضرت مهدی(عج) بیعت کرده و به دست مبارک آن جناب بوسه می زند، حضرت جبرئیل امین فرشته مقرّب الهی است.

مفضّل بن عمر از امام صادق(ع) روایت کرده که فرمود: آنگاه که خداوند به حضرت قائم اجازه خروج دهد، آن حضرت به منبر رود، پس مردم را به سوی خویش دعوت کند و به خداوند سوگندشان دهد و به حق خویش آنها را بخواند و به این که بین ایشان و روش رسول خدا(ص) رفتار کند و به کردار آن حضرت عمل کند.

آنگاه خداوند جبرئیل را می فرستد که نزد او بیاید، جبرئیل در حجر اسماعیل نزد آن حضرت می آید و می گوید: به چه چیز مردم را می خوانی؟ حضرت قائم(ع) دعوت خود را به او خبر دهد. جبرئیل می گوید: من نخستین کسی هستم که با تو بیعت می نمایم، دست خویش را برای بیعت باز کن، پس دست به دست آن حضرت گذارد و متجاوز از سیصد و ده مرد نزد او بیایند و با او بیعت نمایند و در مکه می ماند تا یارانش به ده هزار نفر برسد، سپس از آنجا به مدینه رهسپار گردد.(1)

همچنین نقل شده است که حضرت قائم(عج) پشت به حرم(خانه کعبه) می دهد و دست خود را دراز می کند مثل دست موسی ... آنگاه می فرمایند: این دست خداست و از جانب خداست و به امر خدا کشیده شد و این آیه را تلاوت می کند :"ان الذین یبایعونک انما یبایعون الله یدالله فوق ایدیهم، فمن نکث فانما ینکث علی نفسه ...". پس اول کسی که دست آن حضرت را می بوسد جبرئیل است و با آن جناب بیعت می نماید و پشت سر او فرشتگان و نجبای جنّ و نقیبان آن حضرت بیعت می کنند. (2)


 



1-مهدی موعود، ترجمه و نگارش علی دوانی، ص1154
2-اسرار العقائد، ج 2، ص 100 به نقل از کتاب "یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان(عج)"، از علیرضا رجالی تهرانی،‌ انتشارات نبوت

شبستان

اللهم عجل لولیک الفرج

دسته ها :
يکشنبه شانزدهم 1 1388

از سایت فطرت(فطرت الله التی فطر الناس علیها) 

نا رضایتی امیرمومنان﴿ع﴾ از حاکمیت پس از رسول﴿ص﴾
 
گاهی در میان بعضی نوشته ها به موضوعی برمی خوریم که در ضمن غلط بودن ، بعضی اذهان را به خود مشغول میکند . رضایت امیرالمومنین علی علیه السلام از ابوبکر و حاکمیت او بر مسلمانان ، از شوخی هایی است که افراد مطلع و آگاه را به خنده وامیدارد .
آگاهی هرچند سطحی و اندک از متون معتبر تاریخی و روایی ، هر کاوشگری را به این حقیقت میرساند که میان غاصبان حق الهی امیرالمومنین علیه السلام و خود ایشان هیچ گاهِ خوشی نگذشته است و بلکه غضب آن حضرت و مخالفت ایشان با عداوت ها و کینه ورزی های حاکم وقت ( ابوبکر ) از یک سو و اِعمال خشونت و بد رفتاری حاکم با خاندان نبوت نشاندهنده خصومت دیرینه ای دارد که ریشه در صدر تاریخ اسلام دوانده است .
امیرالمومنین علیه السلام از یک سو متحمل بیشترین فشارها و خشونت بار ترین رفتارهاست و از سوی دیگر به خاطر حکمتهایی که آن حجت خدا آنها را رعایت میکند رفتارهای خویش را کنترل نموده و از تحریک حاکم پرهیز مینماید .
اینجاست که به موضوع دردناک و پرغضه مظلومیت آن حضرت میرسیم ...
همان موضوعی که اشعث بن قیس کندی ، به طعنه ، به آن حضرت خطاب میکند که چقدر میگویی :

ما زلت مظلوما منذ قبض رسول الله
پس از رسول خدا همواره مورد ظلم واقع شده­ام .
اسناد و مدارکی که حاکی از مخالفت امیرالمومنین علیه السلام با ابوبکر و غاصب دانستن اوست متعدد است و در اینجا فقط به ارائه چند مدرک بسنده میکنیم :
بطور کلی آنچه که میتواند باعث شکل گیری پندار رضایت امیرالمومنین از ابوبکر گردد در چند جهت قابل پیگیری است :

1- گزارشهای معتبر تاریخی از سخنان مردم آن دوره ، رضایت ایشان را نقل کرده باشند .

2- ایشان در برابر آنچه رخ داده کاملا سکوت نموده باشند بگونه ای که  بتوان این سکوت حضرت را نشانه رضایت ایشان از وضع موجود تعبیر کرد
3- ایشان در جهت تایید حاکمیت ابوبکر عبارات روشن و واضحی داشته باشند .
4- ایشان عملا در تقویت پایه های حاکمیت ابوبکر شرکت کرده و رفتارهای آشکار و روشنی داشته باشند .

5- برخورد حاکمیت ابوبکر با حضرت بگونه ای باشد که از آن ، روابط حسنه و رضایت استفاده شود .
در بررسی تاریخ صدر اسلام مشاهده میکنیم که هیچ یک از موارد فوق رخ نداده است و لذا هیچ زمینه ای برای طرح موضوع رضایت امیرالومنین علیه السلام از خلفا باقی نمیماند .
به عبارت دیگر :
1- در نقلهای تاریخی ناقلان اخبار عدم رضایت آن حضرت را از حکومت نقل کرده اند .
2- حضرت نه تنها سکوت نکرده اند بلکه در موقعیتهای مختلف زبان به مخالفت گشوده اند و از حق الهی خویش سخن به میان آورده اند .
3- از آن حضرت نه تنها عبارات تایید کننده ای درباره حاکمیت ابوبکر و تایید نظام پادشاهی پدید آمده پس از پیامبر  دیده نمیشود بلکه سخنان حضرت نشان از عزم ایشان به براندازی حاکیت ابوبکر دارد .

4- آن حضرت نه تنها در هیچ یک از فعالیتهای حکومتی ، در جهت تقویت حاکمیت ، شرکت نکرده اند بلکه در صدد فراهم آوردن یارانی برای مقابله نظامی با حکومت غاصب ابوبکر برآمده اند .
5- برخورد حکومت با حضرت مسالمت آمیز نبود تا جاییکه از برخورد خصمانه دستگاه با آن حضرت میتوان به عدم رضایت آن حضرت با دستگاه حاکم پی برد .
اکنون بطور مختصر به هر یک از موارد فوق بطور اشاره میکنیم .
1- موسی بن عقبه ( متوفای 141 هجری ) از ابن شهاب زهری نقل میکند:
* ان رجالا من المهاجرین غضبوا فی البیعه ابی بکر ، منهم علی { علیه السلام } و الزبیر ... و معهما السلاح ...
( محب طبری / الریاض النضره /1/241 ) در بیعت با ابوبکر تعدادی از مهاجرین از جمله علی { علیه السلام } و زبیر ، در حالیکه سلاح به همراه داشتند به خشم آمدند .

معاویه در نامه ای که به امیرالمومنین علیه السلام نوشته اینطور آورده است :
*و علی کلهم بغیت ، عرفنا ذلک فی نظرک الشزر و قولک الهجر و تنفسّک الصعداء و ابطائک عن الخلفاء
( منقری / وقعه صفین /87 )

تو نسبت به همه آنان ( خلفای پیشین ) سرپیچی کردی و این را از نگاه غضب آلود و سخنان تند و تیز و آه سینه و عدم همراهی ات با آنان دریافتم

2- درباره کلام حضرت در دفاع از حق خویش و مخالفت با حاکمیت مدارک متعددی هست که از میان آنها به یک نمونه اشاره میکنیم : 
* اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْتَعْدِیکَ عَلَى قُرَیْشٍ وَ مَنْ أَعَانَهُمْ فَإِنَّهُمْ قَدْ قَطَعُوا رَحِمِی وَ أَکْفَئُوا إِنَائِی وَ أَجْمَعُوا عَلَى مُنَازَعَتِی حَقّاً کُنْتُ أَوْلَى بِهِ مِنْ غَیْرِی وَ قَالُوا أَلَا إِنَّ فِی الْحَقِّ أَنْ تَأْخُذَهُ وَ فِی الْحَقِّ أَنْ تُمْنَعَهُ فَاصْبِرْ مَغْمُوماً أَوْ مُتْ مُتَأَسِّفا  
(نهج البلاغه / صبحى صالح / صفحه‏ى 336 / خطبه 217 )

خداوندا از تو جهت انتقام از قریش و آنهایى که یاریشان کردند، یارى مى‏طلبم چرا که آنها پیوند خویشاوندیم را قطع کردند و کار را بر من واژگون نمودند و در غصب و ضایع کردن حقى که من از دیگران بدان سزاوارتر بودم با هم متحد شدند . و گفتند بدانید که حق گرفتنى است و تو باید از آن منع شوى پس تو که صاحب حقّى، در غم و اندوه صبر کن یا در حال تأسف بمیر.
3- ابن میثم بحرانی ( متوفای 679 هجری ) از کتاب وقعه صفین تالیف نصر ابن مزاحم منقری ( متوفای 212 هجری ) نقل میکند که حضرت امیرالمومنین علیه السلام فرمودند :
* لو وجدت أربعین ذوی عزم‏ لقاتلت  (ابن میثم بحرانی / شرح نهج البلاغه / 2/ 26-27 )
اگر چهل نفر یار ثابت قدم میداشتم میجنگیدم.

ابن ابی الحدید معتزلی ( متوفای 656 هجری ) این عبارت را بدین گونه از آن حضرت نقل کرده است :
* لو وجدت أربعین ذوی عزم‏ ( شرح نهج البلاغه / 2 / 22 )
اگر چهل یار ثابت قدم میداشتم !

وی به ثبت این عبارت در کتاب وقعه صفین اشاره کرده و در ادامه توضیحی را می آورد 
ذکر ذلک نصر بن مزاحم فی کتاب صفین-  و ذکره کثیر من أرباب السیرة- (
نصر بن مزاحم در کتاب پیکار صفین آن را ذکر میکند – و تعداد زیادی از سیره نویسان { این جمله } را نقل کرده اند .

4- یکی از اموری که هرگر نمیتوان به آن خدشه وارد نمود عدم دخالت در پیشبرد اهداف حکومت ابوبکر است . امیرالمومنین ، آن حیدر کرار و آن صفدر قهار و آن شیر خدای جبار به یکباره دست از شمشیر کشید و هیچ کمکی به حکومت آن زمان نکرد . آن کسی که برای شرکت در نبردهای صدر اسلام و برای دفاع از رسول خدا و تحت فرمان رسول خدا شب و روز نمیشناخت به یکباره دست از نبرد بشست و حکومت را با پادشاهیش تنها گذاشت . از سوی دیگر در تاریخ میبینیم که آن حضرت چندین شب برای گردآوری گروهی رزمجو و مبارز در میان مردم مدینه جست و جو مینمایند و اعلام میدارند که از من چهل مرد جنگی داشتم بر پادشاهی ابوبکر قیام میکردم و با سرنگونی باطل ، حق را در موضع خودش مینشاندم .
5- درباره خشونت دستگاه حاکم با آن حضرت نقلهای فرائانی هست که به دو نمونه بسنده میکنیم :
* غضب علی و الزبیر ... و تخلفا عن البیعه ... فصاح عمر : اخرجوا او لنحرقنها علیکم . فابوا ان یخرجوا ... ثم اخرجهما یسوقهما حتی بایعا ( واقدی- المسترشد/ طبری امامی /378  )
علی { علیه السلام } و زبیر خشمگین گشتند ... و بیعت ننمودند ... عمر فریاد کشید : ( از خانه ) خارج شوید یا آن را با شما به آتش میکشم . آنان خارج نشده و امتناع کردند ... سپس آن دو را ( به زور ) بیرون آورد و نزد ابوبکر برد تا بیعت کنند .
*ثم ان علیا اتی به الی ابی بکر و هو یقول : انا عبد الله و اخو رسوله . فقیل له : بایع ابابکر . فقال : انا احق بهذا الامر منکم لا ابایعکم و انتم اولی بالبیعه لی ... فقال عمر : انم لست متروکا حتی تبایع  ( الامامه و السیاسه / ابن قتیبه / 1 / 31- 28 )
علی { علیه السلام } را نزد ابوبکر آوردند در حالیکه میگفت :من بنده خدا و برادر رسول خدایم . به او گفته شد : با ابوبکر بیعت کن . فرمود : تنها من برای بیعت کردن سزاوارم ، با شما بیعت نمیکنم و بایستی که شما با من بیعت کنید .

همانطور که مشاهده شد عدم رضایت امیرالمومنین علیه السلام از ابوبکر و پادشاهی او ، از زوایای مختلف تاریخ و نیز از برایند مجموع اسناد تاریخی کاملا آشکار و روشن است و دشمان اسلام و قرآن برای سرپوش نهادن به ظلمهای بی حد و حصری که توسط پادشاهی شکل گرفته پس از پیامبر ، صورت گرفت سعی میکنند امیرالمومنین علیه السلام را همراه و موافق ابوبکر معرفی کنند تا به این ترتیب به حکومت غاصبان وجهه مقبولی بدهند .

اللهم عجل لولیک الفرج

دسته ها :
يکشنبه شانزدهم 1 1388

از سایت فطرت(فطرت الله التی فطرالناس علیها)

جهانی شدن و حکومت جهانی حضرت مهدی(عج)
 
جهانی‌شدن الهی، با بزرگ‌ترین رویداد تاریخ بشر و عظیم‌ترین و گسترده‌ترین انقلاب تاریخ، یعنی انقلاب بزرگ جهانی حضرت مهدی(عج) روی خواهد داد. در دوران ظهور مهدی آل محمّد(ص) اسلام بر سراسر جهان حاکم می‌گردد و قطعاً حکومت جهانی اسلامی تشکیل خواهد شد.
 
مهدویت، الهام‌بخش جهانی‌شدن اسلام
جهانی‌شدن الهی، با بزرگ‌ترین رویداد تاریخ بشر و عظیم‌ترین و گسترده‌ترین انقلاب تاریخ، یعنی انقلاب بزرگ جهانی حضرت مهدی(عج) روی خواهد داد. در دوران ظهور مهدی آل محمّد(ص) اسلام بر سراسر جهان حاکم می‌گردد و قطعاً حکومت جهانی اسلامی تشکیل خواهد شد. آری، گسترش اسلام در سراسر جهان، وهم و خیال نیست؛ یک حقیقت قطعی است که در عصر ظهور حضرت مهدی(عج) در سطح عالی و به طور تمام و کمال، واقع می‌شود. احادیث پیامبر و اهل بیت نبوی(ص) پیرامون مهدویت، فراوان است و در منابع معتبر شیعه و سنّی وجود دارد و در این احادیث، جهانی بودن انقلاب حضرت مهدی(عج) و جهانی شدن دولت ایشان، پیش‌بینی شده است.
پیامبر اسلام (ص) فرمود:
شما را به مهدی، بشارت می‌دهم. او در بین امت من برانگیخته می‌شود... پس زمین را از قسط و عدل پر می‌نماید، همان طوری که از ستم لبریز شده است  و ساکن آسمان و زمین از او راضی می‌شوند و مال ثروت را صحیح تقسیم می‌کند.
 مردی به پیامبر خدا(ص) عرض کرد، تقسیم صحیح چیست؟ فرمود:
 رعایت مساوات بین مردم.
در این حدیث دو بار واژه «زمین» و یک‌بار «مردم» وجود دارد و این هر دو جهانی بودن و جهانی‌شدن اقدامات حضرت مهدی(ع) را می‌رساند. او زمین را پر از عدالت می‌نماید، زمینیان از او رضایت دارند. ثروت را بین مردم با رعایت مساوات توزیع می‌کند، هرگز سخن از یک کشور یا یک ملت در گوشه‌ای از کره زمین نیست، بلکه تحول جهانی است و خشنودی مردم جهان را که از بی‌عدالتی، ظهور ظلم، تبعیض، شکاف‌های طبقاتی و توزیع نادرست ثروت، خسته و بیزارند، به همراه دارد.
در حدیثی دیگر از حکومت حضرت مهدی(عج) بر سراسر کره زمین خبر داده و فرمود:
قیامت به پا نمی‌شود تا اینکه مردی از اهل‌بیت من مالک و حاکم زمین گردد و زمین را از عدل و داد پر نماید، همان‌طور که لبریز از بیداد شده است.1
حدیث اخیر را «ابوسعید خدری» از پیامبر(ص) نقل کرده است؛ همین حدیث به نقل از «عبدالله بن عمر» چنین است:
قیامت به پا نمی‌شود تا اینکه مردی از اهل‌بیت من مالک و حاکم گردد که نام او نام من است و زمین را از عدل و قسط پر می‌نماید، همان‌طور که از ستم لبریز شده است.2
«حذیفة بن یمان» از قول پیامبر(ص) رضایت اهل آسمان و زمین از خلافت جهانی حضرت مهدی(عج) را چنین گزارش کرده است:
مهدی از فرزندان من است، سیمایش مثل ماه شب چهارده است... زمین را از عدل و داد پر می‌نماید، همان طور که از ستم لبریز شده است. اهل آسمان‌ها، اهل زمین و پرندگان در هوا از خلافات و حکومت جهانی او راضی و خشنود می‌باشند.3
«ابوداود سجستانی» در کتاب السّنن از طرق مختلف، این حدیث نبوی را نقل می‌کند:
اگر از دنیا جز یک روز نمانده باشد، خداوند آن روز را آن‌قدر طولانی خواهد کرد تا در آن مردی از اهل‌بیتم را برانگیزد. نام او نام من است؛ زمین را از قسط و عدل پر می‌کند، پس از اینکه از ستم لبریز شده باشد.
امام حسن عسکری(ع) پدر گرامی حضرت مهدی(عج) نیز به خاطر دیدن فرزند خویش، خداوند را ستایش نموده و از عدالت‌گستری جهانی ایشان خبر داده و فرمود:
ستایش خدای را که مرا از دنیا نبرد تا جانشین پس از مرا که در آفرینش و اخلاق شبیه‌ترین مردم به رسول خدا است، به من نمایاند. خدای تبارک و تعالی او را در غیبتش حفظ می‌کند و سپس او را آشکار می‌نماید؛ پس زمین را از عدل و داد پر می‌کند، همان‌طور که از ستم لبریز شده باشد.4
ایشان در صلوات بر ولی‌الله الأعظم، حضرت مهدی(عج) نیز چنین دعا کرده‌اند:
و با او، گردنکشان کفر، کافران، منافقان و همه بی‌دینان جهان را بشکن و نابود کن، در هر کجا که باشند؛ از خاوران زمین و باخترانش، خشکی‌ها و دریاهایش، و با او، زمین را از عدل و عداد لبریز فرما!5
در این دعای امام معصوم(ع) که قطعاً مستجاب است، تحقق جهانی سازی‌ اسلامی با نابودی کفار، منافقان و همه بی‌دینان در شرق و غرب کره زمین بیان شده است.
«محمدبن مسلم» گفته است، خدمت امام باقر(ع) رسیدم و تصمیم داشتم، درباره قائم آل محمّد(ص) سؤال کنم؛ هنوز چیزی نپرسیده بودم که امام سخن آغاز کرد و فرمود:
ای محمّد بن مسلم! در قائم آل محمّد ـ صلّی‌الله علیه و آله ـ پنج شباهت از پنج پیامبر موجود است... و اما شباهت او به جدش مصطفی ـ صلّی الله علیه و آله ـ خروج و قیام او با شمشیر، کشتن دشمنان خدا، دشمنان پیامبر خدا، جباران و طاغوت‌هاست. او به وسیله شمشیر و ایجاد رعب در دل دشمنان یاری می‌گردد. 
در این حدیث شریف، بهره‌گیری از شمشیر وقدرت نظامی برای سرنگونی حکومت طاغوتی جباران، نابودی دشمنان خدا و دشمنان پیامبر خدا در سراسر کره زمین به صراحت بیان شده است. بنابراین با انقلاب حضرت مهدی(عج) تمام طاغوت‌ها، جباران، دشمنان خدا و پیامبر او از بین خواهند رفت.
خدای متعال در شب معراج، ضمن بیان برخی فضائل اهل بیت و ائمه معصومین(ع) به پیامبر فرمود:
به وسیله قائم از شما، زمینم را آباد می‌نمایم و از دشمنانم پاک می‌کنم و به اولیائم ارث می‌دهم و سخن کفار را پایین و سخنم را بلند قرار می‌دهم و شهرهایم را زنده می‌گردانم. 6
در این حدیث قدسی، وعده الهی مبنی بر عمران سراسر کره زمین و نابودی همه دشمنان خدا و وراثت اولیای خدا بر زمین بیان شده است. بنابراین، در انقلاب جهانی مهدوی و حکومت جهانی حضرت مهدی(عج) تحولات بنیادین در تمام زمین و جهان بشری روی می‌دهد.
پیامبر(ص) فرمود:
دنیا به پایان نمی‌رسدتا این‌ که مردی از نسل حسین به سرپرستی امتم بر می‌خیزد و دنیا را از عدل لبریز می‌نماید، همان طور که پر از ستم شده باشد.7
در این حدیث شریف نبوی، وعده عدالت جهان داده شده است. سخن از اجرای عدالت در یک کشور و منطقه نیست، بلکه در انقلاب جهانی حضرت مهدی(ع) بر سراسر جهان، عدالت برقرار خواهد شد و دنیا از عدل اسلامی لبریز می‌گردد.
«ابوهریره» نقل کرده که رسول‌الله(ص) فرمودند:
اگر از دنیا جز یک شب باقی نباشد، در دنیا مردی از اهل بیت من مالک خواهد شد.
اگر در این حدیث ضمیر «فیها» به «دنیا» برگردد، به روشنی، حاکمیت جهانی حضرت مهدی(عج) را گزارش می‌کند و اگر به «شب» باز گردد، به دلیل اهمیت این انقلاب الهی، باز هم به قدرت و تسلط آن حضرت بر جهان مرتبط است.
«محمدبن یوسف بن محمّد شافعی» در کتاب کفایةالطالب فی مناقب علیّ بن أبی طالب در «باب احادیث مهدویت» این حدیث را آورده که پیامبر اسلام(ص) فرمود:
اگر از دنیا جز روزی باقی نماند، خداوند مردی از اهل بیتم را برانگیزد که دنیا را از عدل لبریز کند، همان‌طور که پر از بیداد شده است.8
امام علی(ع) نابودی تمام پادشاهان ستمگر و پاک نمودن کره زمین را از آنان در انقلاب جهانی قائم آل محمّد(ص) و امام منتظر(ع) پیش‌بینی نموده و فرموده‌اند:
قطعاً امیران ستمگر را از بین شما کنار می‌گذارد و عزل می‌کند و سراسر سرزمین را از هر آدم حیله‌گر پاک نموده و به عدل عمل می‌نماید.
با توجه به اینکه در این حدیث علوی، واژه «زمین» آمده و تمامی افعال نیز با نون تأکید ثقلیه همراه است، به طور قطع و یقین در انقلاب بزرگ حضرت مهدی(ع) تطهیر و پاک‌سازی زمین از ستمگران، تحقق خواهد یافت و برکناری امیران جائر و تطهیر جامعه از منحرفان به یک کشور و منطقه جغرافیایی اختصاص ندارد، بلکه سراسر و جهانی است.
هنگامی که «مفضل» از امام صادق(ع) سخنانی در ستایش چهارده معصوم(ع) شنید، پرسید: «چهارده معصوم چه کسی است؟» امام فرمود:
محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین و امامان از فرزندان حسین(ع) آخری آنان قائم است که پس از غیبتش قیام می‌نماید و دجال را می‌کشد و زمین را از هر ستم پاک می‌گرداند.9
در این حدیث شریف، پاک‌سازی زمین از هر گونه بیداد و ستم، دستاورد مهم انقلاب جهانی حضرت مهدی(عج) شمرده شده است. در قیام حضرت مهدی(عج) تنها ظلم در یک شهر یا کشور و منطقه پایان نمی‌یابد، بلکه کره زمین از هر گونه ظلمی پاک  می‌شود و عدل جهانی جای‌گزین ظلم در زمین می‌گردد.
امام صادق(ع) از اشراق نور الهی به سراسر زمین در عصر ظهور و حضرت مهدی(عج) یاد نموده و می‌فرماید:
هنگامی که قائم ما قیام کند، زمین به نور پروردگارش روشن می‌شود و به بندگان خدا از نور آفتاب بی‌نیاز شوند.10
در حدیث دیگری که «ابوبصیر» از قول امام صادق(ع) نقل می‌کند، در زمین قدرت جهانی حضرت مهدی(عج) و گسترش حکومت جهانی ایشان چنین آمده است:
هنگامی که کارها به صاحب‌الامر برسد، خداوند هر نقطه فرو رفته‌ای از زمین را برای او مرتفع و هر نقطه مرتفعی را پایان می‌برد، آن چنان که تمام دنیا نزد او به منزله کف دستش خواهد بود! کدام‌یک از شما اگر در کف دستش مویی باشد، آن را نمی‌بیند؟! 11
امام باقر(ع) به «عبدالملک بن أعین» پیرامون ویژگی‌های یاران حضرت مهدی(عج) و حاکمیت آنان بر کره زمین فرمود:
در عصر ظهور به هر یک از مردان شما نیروی چهل مرد داده می‌شود و دل‌هایتان، مثل پاره‌های آهن نیرومند و ثابت می‌گردد، به گونه‌ای که اگر با کوه‌ها برخورد کند، آنها را از جای می‌کند و شما به پا دارندگان امور مردم، کارگزاران، حکم‌رانان مردم در زمین و خزانه‌داران آنان خواهید بود.
در این حدیث شریف، جهانی بودن حاکمیت و اقتدار یاران حضرت مهدی(عج) و تسلط آنان بر سراسر کره زمین و تشکیل خزانه‌داری کل برای ثروت جهانیان و در دست گرفتن اقتصاد جهان برای توزیع عادلانه ثروت و برقراری عدل جهانی، یادآوری گردیده و تحقق آن گزارش شده است.
«ابوجارود» از امام باقر(ع) نقل کرده که ایشان از قول پدر و جدّ خویش از قول امام علی(ع) چنین آورده‌اند:
مردی از نسل من در آخرالزمان قیام می‌کند... هنگامی که پرچم او به اهتزاز درآید، مابین مشرق و مغرب برایش روشن گردد و دستش را بر سرهای بندگان گزارد، پس مؤمنی باقی نمی‌ماند،  مگر اینکه دلش شدیدتر و محکم‌تر از پاره‌های آهن گردد و خداوند به او نیروی چهل مرد عطا نماید.
در این حدیث شریف علوی(ع) به اهتزاز درآمدن پرچم حضرت مهدی(عج) در شرق و غرب عالم و جهانی شدن انقلاب بزرگ مهدوی بیان شده است.
از امام باقر(ع) روایت شده که شایسته است، سلام بر حضرت مهدی(ع) این گونه باشد.
السّلام علیک یا بقیّة‌الله فی أرضه.
«یونس بن عبدالرحمن» از امام موسی بن جعفر(ع) پرسید: ای فرزند رسول خدا! آیا شما قائم به حق هستید؟ امام(عج) فرمود:
من قائم به حق هستم ولکن قائمی که زمین را از دشمنان خاک پاک می‌نماید و لبریز از عدل می‌گرداند همان طوری که از ستم پر شده است. امام پنجم از فرزندان من است.12
مطابق این حدیث، پاک‌سازی کره زمین از دشمنان خدا و برقراری عدالت بر سراسر جهان از دستاوردهای انقلاب جهانی حضرت مهدی(عج) خواهد بود.
امام سجاد(ع) یاران امام زمان(عج) را حکم‌رانان، فرمان‌روایان و بزرگان روی کره زمین دانسته و فرموده‌اند:
هنگامی که قائم ما قیام کند، خدای عزوجلّ از شیعه ما آفت را برطرف سازد و دل‌هایشان را همچون پاره‌آهن کند و نیروی هر یک از مردان آنان را به اندازه چهل مرد قرار دهد و آنان حکم‌رانان، فرمان‌روایان و بزرگان بر سراسر گیتی خواهند بود.13
مطابق این حدیث شریف، یاران ولی عصر(عج) حاکم، فرمان‌روای یک کشور، یک قاره و یک منطقه از روی زمین نمی‌باشند بلکه بزرگ و حاکم بر سراسر جهان، خواهند شد.
«دعبل بن علی خزاعی» می‌گوید: در حضور مولایم علی‌بن موسی‌الرضا(ع) قصیده خود را که آغازش این بیت است:
مدارس آیات حلّت من تلاوتها
و منزل وحی مقفر العرصات
خواندم تا رسیدم، به این ابیات از قصیده‌ام:
خروج إمام لا محالة خارج
یقوم علی اسم الله و البرکات
یمیز فینا کلّ حقّ و باطل
و یجزی علی السّماء و النقمات
[قیام امام(ع) امری حتمی و غیرقابل انکار است، که با تکیه بر اسم خدا و به برکت او انجام خواهد پذیرفت. آن حضرت(ع) در میان ما متمایز کنندة بین حق و باطل؛ و جزا دهندة بر آسمان است.]
امام رضا(ع) به شدت گریست و سر خویش را بلند نموده، به من فرمود:
ای خزاعی! در این دو بیت روح‌القدس بر زبانت سخن گفت: آیا می‌دانی این امام کیست. در چه زمانی قیام می‌کند؟
گفتم: نه ای مولای من! مگر اینکه خبر خروج و قیام امامی از شما را شنیده‌ام که زمین را از فساد پاک می‌گرداند و پر از عدل می‌کند، همان طوری که از بیداد لبریز شده باشد، امام(ع) فرمود:
حجت قائم که در غیبتش انتظار او برده شود و در ظهورش مطاع می‌باشد، اگر از دنیا جز یک روز باقی نماند، خداوند آن روز را آن قدر طولانی گرداند، تا او قیام نماید و زمین را از عدل پر کند، همان طور که از بیداد لبریز شده است.
مطابق این حدیث رضوی(ع) «فسادزدایی جهانی» و «عدالت گستری جهانی» در انقلاب مهدوی، نزد شیعیان و اصحاب ائمه(ع) معروف و قطعی بوده است، به گونه‌ای که دعبل خزاعی در پاسخ به پرسش امام رضا(ع) از آن یاد کرده و آن حضرت نیز بر آن تصریح و تأکید نموده‌اند.
«عبدالعظیم حسنی»، نیز می‌گوید: به محضر سرورم امام جواد(ع) رسیدم و عرض کردم: من امیدوارم که شما قائم از اهل بیت محمّد باشید که زمین را از قسط و عدل لبریز می‌نماید، همان طور که از بیداد و ستم پر شده باشد. امام جواد(ع) فرمود:
ای ابا القاسم! هیچ یک از ما امامان نیست، مگر قائم به امر خدا و راهنمای به سوی دین خداست ولی من آن قائمی که خداوند به وسیله او زمین را از اهل کفر و دروغ‌گویی و انکار حق پاک می‌گرداند، و از عدل و قسط لبریز می‌نماید، نیستم... او کسی است که زمین برایش رام و هر سختی برایش هموار می‌گردد، و از یارانش به تعداد اهل بدر 313 تن از اقصی نقاط زمین نزد او جمع می‌شوند. هنگامی پیمان برایش کامل گردد که ده هزار تن هستند، به اذن خدا قیام می‌کند و پیوسته دشمنان خدا را می‌کشد تا اینکه خدای تبارک و تعالی را راضی و خشنود گرداند.

عیسی(ع) در انقلاب جهانی حضرت مهدی(عج)
نزول عیسی بن مریم(ع) در زمان ظهور حضرت مهدی(عج) و همکاری با ایشان در انقلاب جهانی مهدوی، در متن احادیث نبوی(ع) به صراحت و به طور روشن و واضح، به صورت شفاف و مستقیم، برای همگان بیان شده است.
در قرآن مجید نیز این حقیقت بیان شده است البته در پرتو تفسیر قرآن با حدیث است که آشکار می‌شود و پیام قرآن در ارتباط با این موضوع، با کمک رهنمودهای امامان معصوم(ع) قابل درک می‌گردد.
قرآن کریم، درباره سرنوشت حضرت عیسی‌ بن مریم چنین می‌گوید:
و گفتارشان (این چنین بود): ما عیسی بن مریم، پیامبر خدا را کشتیم! در حالی که نه او را کشتند و نه به دار آویختند، لکن امر بر آنها مشتبه شد و کسانی که در مورد (قتل) او اختلاف کردند، از آن در شک هستند و آنان علمی ندارند مگر اینکه از گمان پیروی می‌کنند، و قطعاً او را نکشتند! بلکه خدا او را به سوی خود بالا برد. و خداوند، توانا و حکیم است و هیچ یک از اهل کتاب نیست مگر اینکه پیش از مرگش به او (مسیح) ایمان می‌آورد و روز قیامت بر آنها گواه خواهد بود.14
در این سه آیه، چند نکته مهم درباره سرنوشت حضرت عیسی(ع) بیان شده است:
الف) عیسی(ع) کشته نشده و نمرده و به دار آویخته نشده است؛
ب) به آسمان، در نزد خدا، بالا رفته و زنده است؛
ج) اهل کتاب پیش از مرگ مسیح(ع) به او ایمان می‌آورند.
مطابق آیات مذکور از یک سو، حضرت عیسی(ع) به آسمان بالا رفته است و هنوز زنده می‌باشد. آیات مذکور از یک سو، حضرت عیسی(ع) به آسمان بالا رفته است و هنوز زنده می‌باشد و از سوی دیگر، پیش از مرگ او تمام اهل کتاب به او ایمان می‌آورند و منظور از اهل کتاب بیشتر، یهودیان و بنی‌اسرائیل است که در آیات قبل، جنایات و مفاسد آنان شمارش شده و در همین آیات نیز به ادعای آنان مبنی بر قتل حضرت عیسی(ع) تصریح گردیده و روشن است که چنین چیزی هنوز اتفاق نیفتاده است؛ پس قطعاً در آینده، این وعده قرآنی تحقق خواهد یافت.
در هر حال منظور آیه اخیر این است که تمام اهل کتاب به حضرت مسیح(ع) پیش از مرگ او ایمان می‌آورند، یهودیان او را به نبوت می‌پذیرند و مسیحیان نیز دست از الوهیت او می‌کشند و این در زمانی است که حضرت مسیح(ع) طبق روایات اسلامی، در موقع انقلاب حضرت مهدی(ع) از آسمان فرود می‌آید و پیش از رحلت ایشان همه اهل کتاب به او ایمان آورده‌اند و حضرت عیسی(ع) در انقلاب جهانی حضرت مهدی(عج) نیز ایمان می‌آورند. روشن است، یهودیان، به حکم اینکه آیین آنها پیش از آیین مسیحیت بوده، باید به حضرت مسیح(ع) ایمان آورند و مجموعه یهودیان و مسیحیان نیز به حکم اینکه آئین‌نشان مربوط به گذشته بوده که با آمدن اسلام، تاریخ آنها سپری شده، وظیفه دارند، در زمان انقلاب جهانی مهدوی به آئین حق و نهایی مکتب اسلام ایمان بیاورند، همان‌طور که حضرت عیسی(ع) نیز به حکم اینکه آیینش مربوط به گذشته بوده، وظیفه دارد، به آیین اسلام که رهبر و مجری آن حضرت مهدی(عج) است، ایمان آورد. از عوامل و دلایل سرعت گسترش اسلام در انقلاب جهانی مهدوی، همین فرود آمدن حضرت عیسی(ع) و شناسایی ایشان توسط همه اهل کتاب، یهودیان و مسیحیان، و روی آوردن همه آنان به او و ایمان به شخصیت آن حضرت است. ایمان آورندگان به حضرت مسیح(ع)، به اسلام و انقلاب جهانی امام مهدی(ع) ایمان می‌آورند و جهانی شدن اسلام و جهانی‌سازی اسلامی روی می‌دهد و آیین جهانی، جاویدان و جامع اسلام بر سراسر جهان حاکم خواهد شد.
امام باقر(ع) درباره این سخن خدای متعال:
و إن من أهل الکتاب إلاّ لیؤمننّ به قبل موته و یوم القیامة یکون علیهم شهیداً.15
فرموده‌اند:
عیسی پیش از روز قیامت، به دنیا فرود می‌آید و اهل هیچ ملتی باقی نمی‌ماند، مگر اینکه پیش از مرگشان به حضرت مسیح(ع) ایمان می‌آورند و حضرت عیسی(ع) پشت سر حضرت مهدی(ع) نماز می‌گذارد.16
بر اساس این حدیث شریف، ایمان اهل کتاب به حضرت مسیح(ع) در زمانی روی می‌دهد که عیسی(ع) پشت سر حضرت مهدی(عج) نماز گزارد و با اقتدا کردن به حضرت مهدی (عج) پیروان خود را به یاری حضرت مهدی(عج) و ایمان آوردن به آیین اسلام ناب محمدی(ص) هدایت می‌نماید.
 



 


1. مجلسی، محمدباقر، بحارالانور، ج 51، ص 78.
2. همان، ص 81.
3. همان، ص 91.
4. همان، ص 81.
5. همان، ص 91.
6. همان، ج 51، ص 66.
7. همان، ص 66.
8. همان، ص 66.
9. همان، ج 51، ص 66.
10. مکارم شیرازی، حکومت جهانی مهدی(ع)، ص 277.
11. همان، ص 278.
12. مجلسی، همان، ج 51، ص 151.
13. ابن بابویه، الحاصل، ج 14، ص 643.
14. سورة نساء (4)، آیة 159.
15. همان.
16. سلیمان‌بن ابراهیم قندوزی، ینابیع‌ المودّة، ج 3، ص 237
 



 


محمدرضا جواهری
ماهنامه موعود شماره 78

٭ برگرفته از: دو ماهنامة پژوهه، مرکز جهانی علوم اسلامی، شماره 13، با حذف و با تخلیص

اللهم عجل لولیک الفرج

دسته ها :
يکشنبه شانزدهم 1 1388

از سایت فطرت(فطرت الله التی فطرالناس علیها) 

ایا حضرت زهرا (س) قبل از شهادت از خلیفه اول ودوم راضی شدند ؟


سؤال: روایاتى که نشان مى دهد ابوبکر وعمر نزد خانم حضرت زهرا سلام الله علیها آمدند واز ایشان خواستند از آنها راضى شود، تاچه اندازه صحت دارد؟ آیا آن حضرت پیش از شهادت از آنان راضى شد؟


پاسخ ایت الله شیرازی :


هرگز ، آن حضرت پیش از شهادت از ایشان خشنود نشد بلکه تاریخ نشان مى دهد که ایشان در حالى به شهادت رسید که نسبت به آن دوتن غضبناک بود. ابن ابى الحدید آورده است: «والصحیح عندى أنها ماتت وهى واجدة على ابى بکر وعمر؛ نظر درست نزد من آن است که او [حضرت زهرا سلام الله علیها] در حالى درگذشت که نسبت به ابوبکر وعمر خشمگین بود».شرح نهج البلاغه، ج 6، ص 50

 در صحیح بخارى آمده است: «فقال أبوبکر... فهجرته فاطمة فلم تکلمه حتى ماتت؛ ابوبکر گفت ... پس از آن حضرت زهرا [سلام الله علیها] از او رو برتافت وبا او سخن نگفت». صحیح بخارى، ج 8، ص 3


براى آگاهى بیشتر در این زمینه به کتاب الغدیر، ج 9، ص 387 مراجعه شود

 

اللهم عجل لولیک الفرج

دسته ها :
يکشنبه شانزدهم 1 1388
X