از پایگاه تخصصی مکتب الثقلین
ولادت قائم آل عبا
ولادت امام مهدى(عج) در دیدگاه شیعه و اهل سنّت
در جامعه شیعه دوازده امامى، هم در بین عالمان و صاحبنظران و هم در میان مردم عادى، تولد امام مهدى(عج) مورد اجماع بوده، از ضروریات مذهب قلمداد مى‏شود و در این میان کسى را نمى‏توان سراغ گرفت که کوچک‏ترین تردیدى در این باره داشته باشد. این باور در جاى‏جاى آثار شیعه از کهن‏ترین آنها تا دوره‏هاى کنونى انعکاس یافته است. مرحوم کلینى در الکافى با صراحت مى‏نویسد:

«ولد علیه‏السلام للنصف من شعبان سنة خمس و خمسین و مائتین»(1).

مسعودى در احادیث زیادى همین را گزارش کرده(2) و مرحوم صدوق نیز در ضمن روایات متعددى، آن را بیان کرده است(3). شیخ مفید در الارشاد نیز همین باور را منعکس نموده(4) و سید مرتضى در تنزیه الانبیاء آن را مستدل ساخته(5) و شیخ طوسى در کتاب الغیبه، همانند عالمان پیشین، این واقعه را ذکر کرده(6)؛ و به همین‏سان، دانشمندان شیعه تا دوره‏هاى معاصر، بر این مسئله تأکید ورزیده‏اند. مرحوم علامه طباطبایى در کتاب شیعه در اسلام مى‏نویسد:

«حضرت مهدى موعود، فرزند امام یازدهم که اسمش مطابق اسم پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله بوده در سال دویست و پنجاه و شش و یا دویست و پنجاه و پنج در سامراء متولد شدند»(7).

مرحوم مظفر در عقاید الامامیه به هنگام معرفى عقاید شیعه، یکى از آن باورها را ولادت امام مهدى(عج) معرفى مى‏کند(8) و بدین‏سان مى‏توان گفت یکى از مشخصات شیعه نزد سنیان، اعتقاد به متولد شدن امام مهدى است.

ابن قیم جوزیه در المنار المنیف مى‏نویسد:

«و امّا الرافضة الامامیة فلهم قول رابع و هو انّ المهدى هو محمّد بن الحسن العسکرى من ولد الحسین بن على»(9).


اهل سنت و ولادت امام علیه‏السلام
برعکس شیعه، بیشتر اهل سنت متولد شدن حضرت مهدى(عج) را نپذیرفته‏اند و بر این باورند که مهدى موعودى که در احادیث اسلامى به آن نوید داده شده هنوز متولد نگردیده و وى در آخرالزمان به دنیا خواهد آمد؛ از جمله شمس الدین ذهبى(10)، ابن قیم جوزیه(11)، ابن حجر هیتمى(12) و نیز ابن خلکان(13) به این موضوع تصریح دارند.

آقاى محسن العباد، استاد دانشگاه مدینه در این باره مى‏نویسد:

«احادیث فراوان درباره مهدى... بدون شک بر یک حقیقت ثابت دلالت دارند و آن اینکه مضمون این احادیث در آخرالزمان تحقق مى‏یابد و این فکر، هیچ ارتباطى با عقیده شیعه درباره مهدى منتظر که او را محمّد بن الحسن مى‏نامند، ندارد...»(14).

وى در جاى دیگر، با اشاره به این مطلب مى‏نویسد:

«مهدى نزد اهل سنت... در آخرالزمان به دنیا خواهد آمد و حاکمیت اسلامى را به دست خواهد گرفت»(15).


عالمان اهل سنت و اعتراف به ولادت
محمّد بن الحسن العسکرى
با اینکه بیشتر اهل سنت به تولد مهدى موعود اعتقادى ندارند، ولى بسیارى از آنان به دنیا آمدن فرزند امام عسکرى علیه‏السلام را به گونه‏اى پذیرفته‏اند، و یا آن را به شکل گزارش تاریخى ذکر کرده‏اند.

یکى از نویسندگان معاصر در این باره از 66 نفر از عالمان اهل سنت یاد کرده(16)، یکى دیگر از 68 نفر(17) نام برده و دیگرى این رقم را به 128 رسانده است(18) و بالاخره، برخى دیگر از 135 نفر نام برده‏اند(19).

در این قسمت به یادکرد گفته‏هاى چند نفر از برجسته‏ترین عالمان اهل سنّت که براى اهل دانش شناخته شده‏اند، مى‏پردازیم:

1. ابن اثیر جزرى (م 630ق) در الکامل فى التاریخ مى‏نویسد:

«و فیها (سنة 260ق) توفى الحسن بن على بن محمّد و هو والد محمّد الذى یعتقدونه المنتظر بسرداب سامراء»(20).

2. محمّد بن طلحه شافعى (م 652ق):

«ابوالقاسم محمّد بن الحسن الخالص بن على... هو المهدى الحجة الخلف الصالح...»(21).

3. سبط ابن جوزى (م 654ق):

«فصل فى ذکر الحجة المهدى. هو محمّد بن الحسن على... و هو الخلف الحجة صاحب‏الزمان، القائم المنتظر و التالى، و هو آخر الائمة...»(22).

4. گنجى شافعى (م قرن هفتم قمرى):

وى فصل آخر کتاب البیان فى اخبار صاحب الزمان را با عنوان «فى الدلالة على جواز بقاء المهدى حیّا» تنظیم کرده و در این بخش، دلیلهاى متعددى براى امکان زنده بودن و ادامه حیات امام مهدى علیه‏السلام بیان داشته است. وى مى‏گوید همان‏گونه که عیسى و خضر و الیاس صدها سال است که زنده هستند، امکان زنده بودن امام مهدى نیز وجود دارد(23).

5. ابن خلکان (م 681ق):

«ابوالقاسم محمّد بن الحسن العسکرى بن على الهادى... ثانى عشر الائمة الاثنى عشر على اعتقاد الامامیة المعروف بالحجة... کانت ولادته یوم الجمعة منتصف شعبان سنة خمس و خمسین و مائتین...»(24).

6. على بن محمّد بن صباغ مالکى (م 855ق):

وى باب دوازدهم کتاب الفصول المهمه را با این عنوان ذکر کرده:

«فى ذکر ابى القاسم محمّد الحجة الخلف الصالح ابن ابى محمّد الحسن الخالص».

نویسنده در این فصل، دلایلى را در اثبات حیات و زنده بودن امام مهدى(عج) ذکر کرده است(25).

7. شمس الدین ذهبى (م 748ق):

وى در چهار کتابش تولد محمّد بن الحسن العسکرى علیه‏السلام را یاد کرده است؛ از جمله در العبر فى خبر من غبر مى‏نویسد:

الحسن بن على الجواد بن محمّد... احد الائمّة الاثنى عشر الذین تعتقد الرافضة فیهم العصمة و هو والد المنتظر محمّد، صاحب السرداب»(26).

8. سید مؤمن شبلنجى (م 290ق) در نورالابصار فى مناقب آل بیت النبى المختار مى‏نویسد:

«فصل فى ذکر مناقب محمّد بن الحسن الخالص بن على... امّه امّ ولد... و کنیته ابوالقاسم...»(27).

9. سلیمان بن ابراهیم القندوزى (م 1294ق):

«فالخبر المعلوم المحقّق عند الثقاة انّ ولادة القائم علیه‏السلام کانت لیلة الخامس عشر من شعبان سنة خمس و خمسین و مائتین فى بلدة سامراء...»(28).

10. خیر الدین زرکلى (م 1396ق):

«محمّد بن الحسن العسکرى (الخالص) بن على الهادى، ابوالقاسم: آخر الائمّة الاثنى عشر عند الامامیّة و هو المعروف عندهم بالمهدى، و صاحب الزمان، و المنتظر، والحجة و صاحب السرداب، ولد فى سامرّاء و مات ابوه و له من العمر نحو خمس سنین...»(29).


پذیرش ولادت یا اقرار به مهدى موعود بودن؟
نکته‏اى که باید بدان اشاره کرد، این است که هر چند در عبارتهاى ذکر شده و مشابه آنها، بسیارى از دانشمندان و نویسندگان اهل سنت ولادت محمّد بن الحسن العسکرى علیه‏السلام را قبول دارند، ولى باید این افراد را به دو دسته تقسیم کرد:

دسته اول: کسانى که هم ولادت ایشان را پذیرفته‏اند و هم مهدى بودن وى را باور دارند؛ از جمله مى‏توان از محیى الدین ابن عربى نام برد که وى با صراحت محمّد بن الحسن العسکرى علیه‏السلام را همان مهدى موعودى مى‏داند که پیامبر اسلام صلى‏الله‏علیه‏و‏آله به ظهور وى وعده داده است(30). محمّد بن طلحه شافعى نیز به روشنى بر این باور است و از آن نیز به دفاع برخاسته، به برخى از اشکالاتى که وارد شده پاسخ مى‏دهد(31). همچنین از این گروه، على بن محمّد بن احمد مالکى معروف به ابن صباغ مى‏باشد. وى نیز با صراحت این دیدگاه را مى‏پذیرد و در مورد امام مهدى(عج) همانند شیعه مى‏اندیشد(32).

سبط ابن جوزى در تذکرة الخواص، مهدى موعود علیه‏السلام را همان محمّد بن الحسن بن على بن محمّد مى‏داند که پیامبر اسلام صلى‏الله‏علیه‏و‏آله به ظهورش نوید داده است(33). از این افراد گنجى شافعى نویسنده کتاب البیان فى اخبار صاحب الزمان است که آخرین باب کتابش را به همین موضوع اختصاص داده و از حیات و زنده بودن امام مهدى با دلایل مختلف به دفاع برخاسته است(34).

دسته دوم: افرادى هستند که به رغم اینکه ولادت محمّد بن الحسن العسکرى را گزارش کرده و آن را پذیرفته‏اند، ولى به صراحت مهدى موعود بودن ایشان را انکار کرده‏اند؛ مثلاً ذهبى که در چهار کتاب خود ولادت محمّد بن الحسن را گزارش کرده، و در جاهاى مختلفى بدان اشاره دارد، مهدى بودن وى را نمى‏پذیرد و به سبب این اعتقاد، بر شیعیان خرده مى‏گیرد(35).

ابن حجر هیتمى نیز مى‏نویسد:

«ابى القاسم محمّد الحجة و عمره عند وفاة ابیه خمس سنین...».

وى با این عبارت ولادت فرزند امام عسکرى یعنى حضرت حجت را مى‏پذیرد، امّا از سوى دیگر، باور شیعه را درباره مهدى موعود بودن ایشان مورد انتقاد قرار مى‏دهد و آن را رد مى‏کند(36).

به همین‏سان ابن خلکان که ولادت محمّد بن الحسن را گزارش مى‏کند، مهدى موعود بودن ایشان را یک باور شیعى مى‏داند و با لحنى خاص آن را مورد تأمل مى‏داند(37).

بدین‏سان آشکار گردید که در منابع اهل سنّت هرگونه گزارش یا قبول ولادت حجة بن الحسن علیه‏السلام معادل باورمندى صاحب اثر به مهدى موعود بودن آن حضرت نمى‏باشد، مگر آنکه به صراحت بدان پرداخته باشد.


تحریف سخن محیى‏الدین ابن عربى
از جمله افرادى که به ولادت امام مهدى به صراحت اذعان کرده، محیى‏الدین ابن عربى مى‏باشد که در الفتوحات المکیه آن را آورده است و افرادى همانند شعرانى در الیواقیت و الجواهر(38) و محمّد الصبان در اسعاف الراغبین(39) و حمزاوى در مشارق الانوار(40) این اعتراف را از وى نقل کرده‏اند، ولى با کمال تعجب در چاپهاى جدید الفتوحات المکیه، بخشى از متن نقل شده ـ از جمله اینکه امام مهدى(عج) فرزند امام عسکرى علیه‏السلام است ـ حذف شده است. براى داورى در این زمینه، متن نقل شده از الفتوحات در الیواقیت و الجواهر و دیگر کتابها ذکر مى‏شود و آن‏گاه عبارت موجود فعلى الفتوحات به دنبال آن خواهد آمد:

«و عبارة الشیخ محیى الدین فى الباب السادس و الستین و ثلاث مائة من الفتوحات: و اعلموا انّه لا بدّ من خروج المهدى، لکن لا یخرج حتى تمتلى الارض جورا و ظلما فیملؤها قسطا و عدلاً... و هو من عتر¨ه رسول اللّه‏ صلى‏الله‏علیه‏و‏آله من ولد فاطمة رضى اللّه‏ عنها جدّه الحسین بن على بن ابى طالب و والده حسن العسکرى ابن الامام على النقى ـ بالنون ـ ابن محمّد التقى ـ بالتاء ـ ... یواطى اسمه اسم رسول اللّه‏...»(41).

در این عبارت که شعرانى، محمّد الصبان و حمزاوى از ابن عربى نقل کرده‏اند، به صراحت، امام مهدى(عج) را فرزند امام حسن عسکرى معرفى کرده و او را از فرزندان امام حسین علیه‏السلام برشمرده است.

اکنون بنگرید به عبارت الفتوحات کنونى:

«اعلم ایّدنا اللّه‏ انّ للّه‏ خلیفة یخرج و قد امتلات الارض جورا و ظلما، فیملؤها قسطا و عدلاً... من عترة رسول اللّه‏ صلى‏الله‏علیه‏و‏آله من ولد فاطمة یواطى اسمه اسم رسول اللّه‏، جدّه الحسین بن على بن ابى طالب، یبایع بین الرکن و المقام...»(42).

بدین‏سان ملاحظه مى‏شود که در عبارت یاد شده، اینکه امام مهدى فرزند امام عسکرى باشد، وجود ندارد، در حالى که در متن نقل شده از همان منبع که توسط چند نفر گزارش شده، چنین مطلبى به صراحت دیده مى‏شود.

همین اختلاف در عبارتها، این پرسش جدّى را در اذهان ایجاد کرده که به چه دلیل در یک منبع اصلى که امروزه در دسترس مى‏باشد با نقلهایى که از آن شده، چنین تفاوتى وجود دارد؟

مرحوم استاد سید جلال الدین آشتیانى در تأیید ادعاى نگارنده مبنى بر تحریف در کتاب الفتوحات المکیه مى‏نویسد:

«حقیر، چند نسخه از فتوحات خطى قدیمى را دیده‏ام که یکى از آنها حدود چهارصد سال قبل و دیگرى پانصد سال قبل در مصر و سوریه و نسخه‏اى در ترکیه نوشته شده است، نسب حضرت مهدى به این نحو نوشته است: هو من عترة رسول اللّه‏ من ولد فاطمة رضى اللّه‏ عنها وجدّه الحسین بن على و والده الحسن العسکرى...»(43).


دلایل شیعه بر تولد امام مهدى علیه‏السلام
هر چند باور به ولادت امام مهدى به شیعه اختصاص ندارد و همان‏گونه که پیشتر آورده شد، بسیارى از دانشمندان اهل سنت نیز بر همین باور هستند، ولى چون خاستگاه اصلى این اعتقاد در شیعه است و در میان اهل سنت به عنوان دیدگاه غالب مورد پذیرش قرار نگرفته است، بدین سبب، در ادامه، به دلایل ولادت امام مهدى علیه‏السلام از منظر شیعه مى‏پردازیم.


تفاوت دیدگاه بر اساس تفاوت مبنا
پیش از پرداختن به بیان دلایل ولادت امام مهدى علیه‏السلام توضیح این نکته ضرور مى‏نماید که موضوع پذیرش ولادت آن حضرت یا نپذیرفتن آن، همانند بسیارى از مسائل اختلافى دیگر میان شیعه و اهل سنّت، بیش از هر چیز دیگر، به اختلاف در مبانى برگشت مى‏کند و با توجّه به نگرشهاى گونه‏گونى که نسبت به منابع مورد اعتماد هر یک وجود دارد، در نتیجه مقبولات آنان نیز متفاوت و ناهمگون خواهد بود. بر همین اساس نباید توقع داشت با چنین وضعیتى وحدت نظر در بسیارى از مسائل به‏وجود آید و انتظار پذیرفتن برخى از دلایل یک طرف از سوى طرف دیگر، انتظار بجایى نمى‏تواند باشد. تلقى اعتبار منابع و مآخذ مورد استناد هر یک، راه و افقهاى متفاوت از دیگرى را پدید مى‏آورد؛ مثلاً وقتى اهل سنت، حجیت احادیث شیعه را نپذیرند، و در مقابل شیعه نیز چنین حجیتى براى احادیث آنان قائل نباشد، معنى ندارد که در اثبات ادعاى شیعه براى اهل سنت، به احادیث شیعه استناد نمود، یا برعکس، در تثبیت دیدگاه اهل سنت براى شیعه، به حدیثهاى سنّیان تمسک کرد. در موضوع ولادت امام مهدى(عج)، شیعه دلایل فراوانى دارد که بر اساس همین توضیحى که داده شد، و با توجّه به نگرش اهل سنت به منابع مورد استناد شیعه، پذیرش آن دلایل هم نمى‏تواند کار آسانى باشد.

البته در همین جا نیز برخى استدلالها وجود دارد که به گونه‏اى مى‏تواند براى طرف مقابل قانع‏کننده باشد، ولى بدیهى است بسیارى از آنها نیز چنین نیستند؛ اکنون با توجّه به این مقدمه، مهم‏ترین دلیلهایى که شیعه در این باره دارد یاد مى‏شود:


الف ـ اِخبار پیشاپیش رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله و ائمه
معصومین علیهم‏السلام به ولادت مهدى موعود
رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله فرموده است:

«ان اللّه‏ اختار من الایام یوم الجمعة و من اللیالى لیلة القدر و من الشهور شهر رمضان و اختارنى من الرسل، و اختار منّى علیّا و اختار من علىّ الحسن و الحسین، و اختار من الحسین الاوصیاء تاسعهم قائمهم...»(44).

خداوند از میان روزها، روز جمعه را برگزید و از شبها، شب قدر و از ماهها ماه رمضان را انتخاب کرد و مرا از میان رسولان برگزید و على را از من و حسن و حسین را از على برگزید و اوصیاى بعدى را از امام حسین انتخاب کرده که نهمین آنان قائم است... .

و نیز از حضرت على علیه‏السلام نقل شده:

«التاسع من ولدک یا حسین، هو القائم بالحقّ المظهر للدین و الباسط للعدل...»(45).

نهمین فرزند تو اى حسین، همان قائم به حقى است که دین خدا را غالب مى‏گرداند و عدل را مى‏گستراند... .

از امام حسن علیه‏السلام چنین روایت شده:

«... القائم الذى یصلّى روح اللّه‏ عیسى بن مریم علیه‏السلام خلفه، ... ذلک التاسع من ولد اخى الحسین»(46).

... قائمى که عیسى مسیح پشت سر وى به نماز خواهد ایستاد، نهمین فرزند از نسل برادرم حسین مى‏باشد... .

امام حسین علیه‏السلام نیز فرموده است:

«فى التاسع من ولدى سنّة من یوسف و سنّة من موسى بن عمران و هو قائمنا اهل البیت، یصلح اللّه‏ تبارک و تعالى امره فى لیلة واحدة»(47).

نهمین فرزند من سنتى از یوسف و سنتى از موسى بن عمران داراست. او قائم اهل البیت است و خداى متعال کارهاى او را در یک شب سامان مى‏بخشد.

مانند این روایت، احادیثى از دیگر ائمه معصومین وارد شده که مى‏رساند مهدى موعود، نهمین فرزند امام حسین علیه‏السلام است و این خبر، با الفاظ و عبارات گونه‏گونى از سوى آن حضرت منعکس گردیده، بیشتر این احادیث، در منتخب الاثر گردآورى شده و مى‏توان براى اطلاع بیشتر بدان‏جا مراجعه کرد(48).


ب ـ تصریح امام عسکرى به
ولادت فرزندش مهدى(عج)
در خبر صحیحى ابى هاشم جعفرى مى‏گوید به ابو محمّد (امام عسکرى) عرض کردم: عظمت و بزرگى شما، مرا از پرسش کردن باز مى‏دارد، آیا اجازه مى‏فرمایید که از شما سؤال کنم؟

فرمود: بپرس.

عرض کردم: آیا شما فرزندى دارید؟

فرمود: آرى.

عرض کردم: اگر براى شما حادثه‏اى رخ دهد کجا سراغ او را بگیریم؟

فرمود: در مدینه(49).

در حدیث دیگرى که یکى از یاران امام عسکرى روایات کرده چنین آمده است:

«خرج الى من ابى محمّد قبل مضیه بسنتین یخبرنى بالخلف من بعده ثم خرج الى قبل مضیه بثلاثة ایام یخبرنى بالخلف من بعده»(50).

دو سال قبل از شهادت امام عسکرى از سوى ایشان به من پیغام رسید با مضمون معرفى جانشین بعد از خودش، و دیگر بار سه روز پیش از شهادتش، با همان مضمون، پیغام دیگرى به من رسید.


ج ـ گواهى قابله امام مهدى(عج)
قابله امام مهدى(عج) حکیمه خاتون، دختر امام جواد علیه‏السلام مى‏باشد که به هنگام ولادت آن حضرت به نرجس خاتون، مادر ارجمند امام زمان رسیدگى مى‏کرده است. وى پس از متولد شدن امام مهدى، جریان ولادت و برخى از کرامات رخ داده را نقل کرده است. مرحوم شیخ صدوق، حضور حکیمه خاتون و دعوت امام عسکرى علیه‏السلام از وى براى حضور در منزل و چگونگى ولادت امام مهدى را از زبان آن بانو به تفصیل یاد کرده است(51).

بجز وى، از زنان دیگرى که هنگام زایمان به او کمک کرده‏اند نام برده شده؛ از جمله نسیم و ماریه خادمه امام عسکرى(52) و نیز کنیز ابوعلى خیزرانى که او را به امام عسکرى علیه‏السلام هدیه کرده بود و بعد از شهادت آن حضرت، موضوع تولد را براى صاحب قبلى‏اش گزارش کرده است(53).


د ـ دیدارکنندگان با امام مهدى علیه‏السلام در خردسالى
در بسیارى از کتابهاى حدیثى شیعه که برخى از آنها کتب مرجع و منبع در زمینه آشنایى با حضرت مهدى به‏شمار مى‏روند، بخشى به گزارش دیدارهایى اختصاص یافته که برخى از یاران ائمه در زمان کودکى امام مهدى با ایشان داشته‏اند. این دیدارها در دوره حضور امام عسکرى علیه‏السلام صورت گرفته است؛ هر چند بعد از شهادت ایشان نیز چنین ملاقاتهایى وجود داشته است.

مرحوم کلینى در کتاب الکافى بابى را با عنوان «فى تسمیة من رآه علیه‏السلام » آورده، پانزده حدیث نقل مى‏کند که تعدادى از آنها از جمله احادیث 1، 2، 3، 5، 10، 12 و 14، گزارش دیده شدن امام مهدى(عج) در دوره پیش از شهادت پدر بزرگوارشان مى‏باشد. در این روایتها، افراد فراوانى دیدن امام را گزارش کرده‏اند و در شمارى از آنها معرفى آن حضرت توسط امام عسکرى علیه‏السلام به عنوان جانشین خودشان منعکس شده است(54).

مرحوم شیخ صدوق نیز در دو باب کمال الدین به نقل این‏گونه گزارشها پرداخته است و در مجموع 41 حدیث را ذکر کرده که در شمارى از آنها جریان مشاهده حضرت در دوره خردسالى ذکر شده و در آنها به شکلهاى گوناگون، از جمله بیان وضعیت جسمى و شکل و شمایل ایشان بیان شده است؛ از جمله محمّد بن الحسن کرخى مى‏گوید:

از ابا هارون که یکى از اصحاب ما بود شنیدم که مى‏گفت: صاحب الزمان را دیدم و چهره‏اش مانند ماه شب چهاردهم مى‏درخشید و بر ناف وى موئى خط مانند مشاهده کردم...(55).

گاهى توزیع عقیقه ولادت آن حضرت از سوى امام عسکرى علیه‏السلام در این احادیث گزارش شده است:

«ان ابا محمّد بعث الى بعض من سماه و قال: هذه من عقیقة ابنى محمّد»(56).

محمّد بن ابراهیم کوفى مى‏گوید: امام عسکرى گوشت گوسفند ذبح شده‏اى را براى بعضى از افراد که نام آنها را بردند فرستادند و گفتند: این عقیقه پسرم محمّد است.

در حدیثى دیگر جریان دیدار چهل نفر از شیعیان با آن حضرت این‏گونه نقل شده است:

ما چهل نفر در منزل امام عسکرى بودیم و ایشان فرزندشان را به ما نشان دادند و فرمودند: ایشان بعد از من، امام شما و جانشین بعد از من هستند. از وى پیروى کنید و بعد از من در دینتان به تفرقه روى نیاورید که هلاک خواهید شد. بدانید که از امروز به بعد او را نخواهید دید.

آنان مى‏گویند ما از خدمت امام عسکرى مرخص شدیم و پس از چند روز، خبر ارتحال ایشان اعلام شد(57).

بسیارى از محدّثان دیگر، جریان دیده شدن امام مهدى را در دوران کودکى، با عبارتهاى مختلفى گزارش کرده‏اند؛ از جمله مسعودى در اثبات الوصیه(58)، طبرى در دلائل الامامه(59)، فتال نیشابورى در روضة الواعظین(60) و قطب راوندى در الخرائج و الجرائح(61).


ه ـ ملاقات‏کنندگان با امام مهدى
در دوره غیبت صغرى
افزون بر آنچه یاد شد، روایتهاى بسیارى در کتابهاى حدیثى شیعه نقل شده که جریان ملاقات افراد متعددى را با آن حضرت در دوره غیبت صغرى (260 - 329ق) یاد کرده‏اند. این دیدارها، گاه مربوط به نائبان خاص آن حضرت و گاه مربوط به وکلاى مالى ایشان بوده و برخى اوقات شیعیان توفیق چنین ملاقاتى را پیدا مى‏کردند.

عبداللّه‏ بن جعفر حمیرى از محمّد بن عثمان(62) سؤال کرد که آیا صاحب الامر را دیده‏اى؟

وى پاسخ داد: «بلى و آخرین مرتبه در بیت‏اللّه‏ الحرام...»(63).

و نیز از وى نقل شده که مى‏گوید: حضرت را دیدم در حالى که به پرده کعبه چنگ زده بود و مى‏فرمود:

«اللهم انتقم لى من اعدائک»(64).

تعدادى از افراد نائل شده به دیدار آن حضرت در دوره غیبت صغرى از این قرارند:

1. ابراهیم بن ادریس (الکافى، ج 1، ص 331، ح 8؛ الارشاد، ج 2، ص 253).

2. ابراهیم بن محمّد التبریزى (الغیبه، ص 259، ح 226).9. محمّد بن القاسم العلوى العقیقى (همان و الغیبه، ص 259، ح 227).

10. ابوالادیان (کمال الدین، ج 2، باب 43، ح 24).

11. ابوالعباس محمّد بن جعفر الحمیرى القمى (همان، ص 476، ح 26).

12. ابن نعیم محمّد بن احمد الانصارى (الغیبه، ص 259، ح 227).

13. ابوجعفر الاودى (همان، ص 253، ح 223).

14. محمّد بن عثمان (همان، ص 351، ح 221).

15. الحسن بن وجناء النصیبى (کمال الدین، ج 2، ص 443، ح 17).

16. حاجز (همان، ص 442، ح 16).

یادکرد این نکته سودمند مى‏باشد که آنچه درباره دیده شدن امام مهدى بیان شد، مربوط به دوره خردسالى و مقطع غیبت صغرى مى‏باشد؛ آنچه مورد اتفاق دانشمندان شیعه مى‏باشد، امّا درباره ملاقات با ایشان در دوره غیبت کبرى، مطالب و جریانات بسیارى نقل شده که با توجّه به مباحث جدى که درباره ملاقات با آن حضرت در این مقطع وجود دارد، از استناد به آنها براى اثبات تولد امام مهدى(عج) خوددارى شد(65).


و ـ گواهى برخى از عالمان اهل سنت
بر ولادت مهدى موعود(عج)
پیشتر اشاره شد که شمارى از دانشمندان اهل سنت ولادت امام مهدى(عج) را پذیرفته‏اند و این خود، یکى از بهترین مستندات در اثبات ولادت آن حضرت است، البته هر چند بسیارى از آنان فقط تولد محمّد بن الحسن العسکرى را بدون تطبیق ایشان بر مهدى موعود بیان داشته‏اند؛ امّا از این میان، بسیارى از آنها وى را بر حضرت مهدى صاحب الزمان تطبیق داده‏اند که مى‏توان از این افراد نام برد:

1. محمّد بن طلحه شافعى(66)

2. على بن محمّد صباغ مالکى(67)

3. گنجى شافعى(68)

4. احمد بن على شعرانى(69)


5. محیى الدین عربى(70)


6. علامه شبلنجى(71)


7. قندوزى(72)


8. علامه حمزاوى(73)


9. ابن جوزى(74).


منابع و مآخذ
1ـ آشتیانى، سید جلال الدین، شرح مقدمه قیصرى، چاپ سوم: قم، دفتر تبلیغات اسلامى، 1372ش.

2ـ ابن اثیر الجزرى، الکامل فى التاریخ، چاپ دوم: بیروت، دارالکتاب العربى.

3ـ ابن جوزى، تذکرة الخواص، بیروت، مؤسسه اهل البیت، 1401 ق.

4ـ ابن خلّکان، محمّد ابى بکر، وفیات الاعیان، چاپ دوم: قم، منشورات رضى، 1363ش.

5ـ ابن صبّاغ مالکى، الفصول المهمة فى معرفة احوال الائمه، چاپ دوم: بیروت، دارالاضواء، 1409ق.

6ـ ابن عربى، محیى الدین، الفتوحات المکیه، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1420ق.

7ـ ابن قیّم جوزیّه، المنار المنیف فى الصّحیح و الضعیف، حلب، مکتب المطبوعات الاسلامیه، 1390ق.

8ـ حمزاوى، حسن، مشارق الانوار فى فوز اهل الاعتبار، مصر، مطبعة العثمانى، 1307ق.

9ـ ذهبى، شمس الدین، العبر فى خبر من غبر، بیروت، دارالکتب العلمیه.

10ـ ــــــــ ، تاریخ الاسلام، بیروت، دارالکتاب العربى، 1412ق.

11ـ ــــــــ ، دول الاسلام، بیروت، مؤسسه الاعلمى، 1405ق.

12ـ ــــــــ ، سیر اعلام النبلاء، چاپ چهارم: بیروت، مؤسسه الرساله، 1406ق.

13ـ راوندى، قطب الدین، الخرائج و الجرائح، قم، مدرسة الامام المهدى، 1409ق.

14ـ زرکلى، خیرالدین، الاعلام، چاپ دهم: بیروت، دارالعلم للملایین، 1992م.

15ـ شافعى، محمّد بن طلحه، مطالب السؤول فى مناقب آل الرسول، بیروت، مؤسسه‏ام القرى، 1420ق.

16ـ شبلنجى، نورالابصار فى مناقب آل بیت النبى المختار، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1418ق.

17ـ شعرانى، الیواقیت و الجواهر، بیروت، داراحیاء التراث العربى، بى‏تا.

18ـ صافى گلپایگانى، منتخب الاثر فى الامام الثانى عشر، چاپ دوم: قم، انتشارات حضرت معصومه علیهاالسلام ، 1421ق.

19ـ الصبان، محمّد، اسعاف الراغبین فى سیرة المصطفى، بیروت، دارالفکر.

20ـ صدوق، محمّد بن على، کمال الدین، قم، انتشارات جامعه مدرسین، 1405ق.

21ـ ــــــــ ، من لا یحضره الفقیه، قم، انتشارات جامعه مدرسین، 1413ق.

22ـ طباطبایى، محمّد حسین، شیعه در اسلام، تهران، دارالکتب، 1346ش.

23ـ طبرى، دلائل الامامه، قم، منشورات رضى، 1363ش.

24ـ طوسى، محمّد بن الحسن، الغیبة، قم، مؤسسه معارف الاسلامیه، 1411ق.

25ـ العباد، محسن، «الرد على من کذب بالاحادیث الصحیحة الواردة فى المهدى»، مجله الجامعه الاسلامیه، سال اول، شماره سوم، 1388ق.

26ـ عسکرى، نجم الدین، المهدى الموعود المنتظر عند علماء اهل السنّة و الشیعه.

27ـ علم الهدى، سید مرتضى، تنزیه الانبیاء، قم، انتشارات رضى، بى‏تا.

28ـ العمیدى، ثامر هاشم، در انتظار ققنوس، ترجمه مهدى علیزاده، قم، مؤسسه آموزشى پژوهشى امام خمینى، 1379ش.

29ـ ــــــــ ، دفاع عن الکافى، مرکز الغدیر، 1415ق.

30ـ فتال نیشابورى، محمّد بن حسن، روضة الواعظین، قم، انتشارات رضى.

31ـ قندوزى، سلیمان بن ابراهیم، ینابیع الموده، بیروت، اعلمى، 1418ق.

32ـ کلینى، محمّد بن یعقوب، الکافى، چاپ چهارم: بیروت، دار صعب، 1401ق.

33ـ گنجى شافعى، البیان فى اخبار صاحب الزمان، بیروت، دارالمحجه البیضاء، 1421ق.

34ـ مسعودى، على بن الحسین، اثبات الوصیه، قم، انصاریان، 1417ق.

35ـ مظفر، محمّد رضا، عقائد الامامیه، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، 1380ش.

36ـ مفید، محمّد بن محمّد بن نعمان، الارشاد، قم، کنگره جهانى شیخ مفید، 1413ق.

37ـ هیتمى، ابن حجر، الصواعق المحرقه، بیروت، مؤسسه الرساله، 1417ق.

امام زین‏العابدین علیه‏السلام خطاب به ابو خالد مى‏گوید:

اى ابا خالد: مردم زمان غیبتِ آن امام که معتقد به امامت و منتظر ظهور او هستند از مردم هر زمانى برترند، زیرا خداى تعالى عقل و فهم و معرفتى به آنها عطا فرموده است که غیبت نزد آنان به منزله مشاهده است، و آنان را در آن زمان به مانند مجاهدین پیش روى رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله که با شمشیر به جهاد برخاسته‏اند قرار داده است. آنان مخلصان حقیقى و شیعیان راستین ما و داعیان به دین خداى تعالى در نهان و آشکارند. و فرمود: انتظار فرج خود بزرگترین فرج است.
چگونگی ولادت

حضرت مهدی(عج), ولادت استثنایی داشته و این,برای بسیاری سؤال انگیز بوده و هست.

از این روی ,ترسیم و تصویر و شرح مقدمات ولادت و برخورد مخالفان و دشمنان اهل بیت(ع), در برابر این پدیده, ضرور می نماد.جریان امامت پیشوایان معصوم(ع), پس از رسول خدا(ص) فراز و فرودهای گوناگونی پیدا کرد. امامان(ع), با حفظ استراتژی کلی و خطوط اساسی امامت, در رابطه با حفظ مکتب و ارزشهای آن, تاکتیکها و روشهای گونه گونی را در برابر ستم پیشگان, در پیش گرفتند.

این فراز و نشیبها, تا زمان امامت علی بن موسی الرضا(ع), استمرار داشت و امامان اهل بیت, هر یک به تناسب زمان و مکان و ارزیابی شرایط و اوضاع سیاسی و اجتماعی, موضعی خاص انتخاب می کردند.

پس از امام رضا(ع), جریان امامت شکل دیگری یافت.

امام جواد, و امام هادی و امام حسن عسگری(ع), در برابر دستگاه حاکم و خلفای عباسی موضعی یگانه برگزیدند.

از آن جا که این بزرگواران, زیر نظر مستقیم و مراقبت شدید خلیفه وقت, در حصر و حبس به سر می بردند, حرکتها, هدایتها و رهبریهای آنان محدود شد وفرصت هرگونه حرکت سیاسی, از آنان سلب گردید.

این محاصره و سخت گیری, نسبت به امامان سه گانه, از تزویج دختر خلیفه به امام جواد(ع) آغاز شد3 و با فراخوانی امام هادی(ع) و فرزندش امام حسن(ع) به مرکز خلافت (سامراء) و سکونت دادن آنان در محله (عسکر) ادامه یافت.4

گزارشهای جاسوسان خلیفه از مدینه به وی رسید که امام هادی(ع) محور و ملجأ شیعیان و دوستداران اهل بیت گردیده است. اگر این مرز وبوم را می خواهی اقدام کن.

متوکل عباسی, پیامی به والی مدینه نوشت وافرادی را برای آوردن امام, به سامراء گسیل داشت.

به این اقدام هم بسنده نکرد, پس از اقامت امام در سامرا, گاه و بی گاه مأموران خود را به خانه امام می فرستاد. بارها و بارها آن حضرت را به پیش خلیفه بردند, و مورد آزار و اذیت قرار دادند. 5

روز به روز,حلقه محاصره تنگ تر می شد. و ملاقات شیعیان با امام دشوارتر. البته علت اصلی این سخت گیریها, از ناحیه حکومت, بیم از انقلاب و شورش مردم علیه آنان وجلوگیری از رسیدن وجوه شرعی و اموال به امام(ع) و مسائلی از این دست بود.

پس از امام هادی(ع) و در زمان امامت امام حسن(ع), این فشارها به اوج رسید و دشمن, با تمام توان و تلاش, در برابر آن حضرت موضع گرفت و ارتباط شیعیان با امام (ع) را به پایین ترین حدّ رساند. آزار و شکنجه و زندانهای مکرّر آن حضرت, گویای این حقیقت است, بویژه این که دشمن احساس کرده بود آنچه را که از آن نگران است, در شرف تکوین و وقوع قرار گرفته از این روی, می کوشید تا واقعه را پیش از وقوع آن علاج کند.

تولد مهدی موعود(عج), به عنوان دوازدهمین پیشوای شیعیان, با نشانه هایی چون: نهمین فرزند امام حسین(ع), چهارمین فرزند امام رضا(ع) و… مشهور شده بود و مسلمانان حتی حاکمان, آن را بارها از زبان راویان و محدثان شنیده بودند و می دانستند که تولد این نوزاد با این ویژگیها, از این خانواده, بویژه خانواده امام حسن عسکری(ع) بیرون نیست و روزی فرزندی از آن خانواده به دنیا خواهد آمد که حکومت عدل و داد بر پا خواهد کرد و ضمن فرمانروایی بر شرق و غرب, بنیاد ظلم را بر خواهد انداخت.

از این روی بر فشارها و سخت گیری های خود نسبت به امام حسن عسکری(ع), می افزودند, مگر بتوانند با نابودی ایشان از تولد مهدی(عج) و تداوم امامت جلو بگیرند6 اما برخلاف برنامه ریزیها و پیشگیریهای دقیق و پی در پی آنان, مقدمات ولادت امام زمان(عج) آماده شد و توطئه های دشمنان, راه به جایی نبرد.

امام هادی(ع), در زمان حیات خویش می دانست که آخرین حجت خدا در زمین از نسل اوست. از این روی در مسأله ازدواج فرزند برومند خود, حسن بن علی اهتمام تام داشت و برای روییدن و رشد آن شجره طیّبه, به دنبال سرزمینی طیّب و طاهر می گشت.

داستان ازدواج امام حسن(ع) به دو گونه روایت شده است, لکن آنچه با قرائن و روند طبیعی مسأله سازگارتر می آید آن است که: خواهر امام هادی(ع), حکیمه خاتون, کنیزان فراوان داشت. امام هادی(ع) یکی از آنان را به نام (نرجس), که از آغاز زیر نظر وی فرائض و معارف دینی را به درستی فرا گرفته بود, به نامزدی فرزندش در آورد وبا مقدماتی که در کتابهای تاریخی آمده است, به عقد ازدواج امام حسن(ع) در آورد.

مدتی از این ازدواج مبارک گذشت دوستان و شیعیان در انتظار ولادت آخرین ستاره امامت, روز شماری می کردند و نگران آینده بودند.

امام حسن(ع) , گه گاه, نوید مولودش را به یاران می داد:

(… سیرزقنی الله ولداً بمنّه ولطفه)8.

به زودی خداوند به من فرزندی خواهد داد و لطف و عنایتش را شامل من خواهد کرد.

با تلاوت مکرر آیه شریفه:


(یریدون لیطفئوا نوراللّه بأفواههم واللّه متمّ نوره ولو کره الکافرون)9.

به یاران امید و بشارت می داد که هیچ نقشه و مکری نمی تواند جلو این قدرت و حکمت خداوندی را بگیرد وروزی این وعده به تحقق می رسد.

از آن سو, دشمن نیز,آنچه در توان داشت به کار گرفت, تا این وعده بزرگ الهی, تحقق نیابد: قابله های فراوانی در خانواده های منسوب به امام حسن(ع), بویژه در منزل امام(ع) گمارد, امام را بارها به زندان افکند, مأمورانی را گمارد که اگر فرزند پسری در خانه امام دیدند,نابودش کنند و…10

اما بر خلاف این تلاشها, نرجس خاتون حامل نور امامت شد و جز امام حسن(ع) و افراد خاصی از وابستگان و شیعیان آن حضرت, از این امر, آگاه نشدند11.

تقدیر الهی بر تدبیر شیطانی ستمگران پیروز شد و درشب نیمه شعبان سال 255 هـ. ق.آن مولود مسعود, قدم به عرصه وجود نهاد و نوید امامت مستضعفان و حاکمیت صالحان را داد12.

امام حسن(ع) که آرزوی خود را بر آورده دید, فرمود:


(زعمت الظلمة انّهم یقتلونی لیقطعوا هذا النسل فکیف رأوا قدرة اللّه13…)

ستمگران بر این پندار بودند که مرا بکشند, تا نسل امامت منقطع گردد, اما از قدرت خداوند غافل بودند.

بدین ترتیب, در آن شرایط رعب و وحشت و در آن فضای اختناق و حاکمیت خلفای جور, دوازدهمین ستاره فروزان امامت و ولایت طلوع کرد و با تولدش, غروب و افول ستمگران و حاکمیت ستمدیدگان را اعلام کرد. 14


یاد آوری دو نکته:
1 . ولادت پنهانی

معمولاً کسی که دارای فرزند می شود, خویشان, دوستان و همسایگان از آن آگاه می شوند, بویژه اگر شخص دارای موقعیت اجتماعی باشد, این مسأله از کسی پوشیده نمی ماند. چگونه می توان تصور کرد که برای امام حسن(ع) نوزادی به دنیا بیاید و مخالفان, با آن همه دقت و حساسیّت و گماردن جاسوسهای فراوان در منزل امام و وابستگان آن حضرت, از تولد نوزاد آگاه نگردند.

آیا این مسأله عادی و طبیعی بود, یا اعجاز و خرق عادت؟

پاسخ: امام حسن(ع), از پیش گوییها آگاه بود و اهمیّت و عظمت آن مولود را نیز به درستی می دانست و از حساسیت دشمنان درباره تولد این نوزاد, غافل نبود و اوضاع سیاسی و شرایط اجتماعی را کاملاً می شناخت, از این روی, به گونه ای,مقدمات و پیش زمینه های ولادت فرزندش را فراهم ساخت که نه تنها دشمنان, بلکه بسیاری از دوستان هم از این امر آگاه نشدند. بنابراین, می توان گفت: تدبیر و کیاست و حزم و دور اندیشی امام حسن(ع) ایجاب می کرد تا آن حضرت به گونه ای این مأموریت را به انجام رساند که دشمنان در هدفهای شوم خود, ناکام بمانند و چنین هم شد.

به همین جهت, شیخ طوسی, ولادت پنهانی امام زمان(ع) را امری عادی و معمولی دانسته و می نویسد:

(این نخستین و آخرین حادثه نبوده است و در طول تاریخ بشری, نمونه های فراوان داشته است.15).

اشاره دارد, به: ولادت پنهانی ابراهیم(ع), به دور از چشم نمرودیان16 و ولادت پنهانی موسی(ع) به دور از چشم فرعونیان.17


2 . مکان تولد و نگهداری

در این باره, چند احتمال وجود دارد:

الف. در سامرا به دنیا آمد و تا آخر عمر پدر بزرگوارش, در آن جا زیست.

ب. در سامرا متولد شد و پیش از درگذشت پدر, به مکه فرستاده شد.

ج. در سامرا قدم به عرصه وجود نهاد و برای حفاظت و رشد, او را به مدینه بردند.

د. در مدینه زاده شد و در همان جا ادامه حیات داد.

برای هر یک از این احتمالها شواهد و قرائنی است که به نقد و بررسی آنها می پردازیم.


دلایل احتمال اول

1 . برای احتمال اول, دسته ای از روایات را که بیانگر تبریک و تهنیت شیعیان,بر امام حسن(ع) است, شاهد آورده اند, از جمله:ابوالفضل الحسین بن الحسن العلوی گوید:

(دخلت علی ابی محمد(ع) بسرّ من رأی فهنأته بسیّدنا صاحب الزمان علیه السلام لما ولد)18.

در سامرا, به منزل امام حسن(ع) رفتم و ولادت سرورمان, صاحب الزمان(ع) را به وی تبریک گفتم.

این گونه روایات, می رساند: گروهی از شیعیان سامرا که از تولد فرزند امام حسن(ع) با خبر شده اند, برای عرض تبریک, به خدمت ایشان رسیده اند.

به نظر ما, این گونه روایات, دلالتی ندارند بر این که مهدی(ع), در منزل امام (ع) به دنیا آمده, یاخیر, زیرا امکان دارد, درمحلّ دیگری به دنیا آمده و خبر ولادت وی, به اصحاب و یاران خاص رسیده است و آنان برای تبریک, به منزل امام(ع) در سامرا رفته اند.

2 . روایاتی که به عبارات گوناگون, از زبان حکیمه خاتون, نقل شده است, از جمله: دعوت امام حسن(ع), از ایشان در شب ولادت مهدی(ع), برای کمک به نرجس خاتون و مشاهده وی, امام زمان(ع) را به هنگام ولادت و پس از آن, در سامرا19.

به این دسته از روایات هم نمی توان اعتماد کرد,زیرا, در برابر این دسته از روایات, روایت دیگری است که تعارض دارد با آنها. نقل کرده اند:

(شخصی پس از وفات امام حسن(ع) در مدینه به خدمت حکیمه خاتون می رسد و از ایشان می پرسد: امام ِپس از امام حسن(ع) کیست؟

ایشان پاسخ می دهد: زمین خالی از حجت نیست و فرزند امام حسن(ع) جانشین اوست.

راوی می پرسد: که شما فرزند ایشان را دیده اید یا شنیده اید.

می گوید: شنیده ام20)

اصولاً, روایاتی که از طریق حکیمه در این باره رسیده است, اضطراب دارند و روشن نیستند. و نمی توان برآنها برای اثبات این احتمال, استدلال کرد.

3. روایاتی که بیانگر دیدن امام زمان, توسط گروهی از اصحاب, در منزل امام حسن عسکری(ع) است.

* امام, در پاسخ آنان که درخواست دیدن جانشین وی را دارند, می فرماید:


(… هذا امامکم من بعدی وخلیفتی علیکم, اطیعوه ولاتتفرقوا من بعدی فتهلکوا فی ادیانکم, أما إنکم لاترونه بعد یومکم هذا. قالوا: فخرجنا من عنده فما مضت الاایام قلائل حتی مضی ابومحمد(ع).21)

پس از من, این پسر, امام شماست و خلیفه من است در میان شما. امر او را اطاعت کنید از گرد رهبری او پراکنده نشوید که هلاک می گردید و دینتان تباه می شود. این را هم بدانید که شما او را پس از امروز, نخواهید دید.

آن جمع گفتند: از نزد امام بیرون آمدیم, و روزی چند نگذشت تا اینکه امام حسن(ع) درگذشت.

* از این قبیل است ملاقات احمد بن اسحاق و سعد با امام حسن(ع).

احمدبن اسحاق می گوید: برای آن حضرت مقداری وجوه شرعی از طرف مردم بردم. در پایان خواستم پرسشهایی مطرح کنم.امام حسن (ع) فرمود:


(… والمسائل التی اردت ان تسأله فاسأل قرة عینی واومأ الی الغلام فسأل سعد الغلام المسائل, وردّ علیه بأحسن اجوبة, ثم قال مولانا الحسن بن علی الی الصلاة مع الغلام وجعلنا نختلف بعد ذلک الی منزل مولانا(ع) فلا نری الغلام بین یدیه.22)

پرسشهایی که داری از نور چشم من (اشاره فرمود به مهدی(ع)) بپرس. سعد آنچه خواست پرسید و آن پسر, با بهترین شیوه پاسخ داد.

سپس امام یازدهم فرمود: نماز را با وی بخوانید.

از آن پس به خانه امام رفت و آمد داشتیم,لکن آن حضرت را ندیدیم.

* مردی از شیعیان از اهل فارس می گوید:

(به سامرا رفتم. جلو منزل امام حسن(ع) رسیدم, بدون این که اذن بطلبم,امام (ع) مرا به داخل خانه فرا خواند. هنگامی که وارد شدم و بر وی سلام کردم از افرادی احوال پرسی کرد.

سپس فرمود: بنشین و پرسید به چه انگیزه ای به این جا آمدی؟

عرض کردم: برای خدمت به شما.

فرمود: در خانه ما باش.

از آن روز به بعد, با سایر خدمتگزاران در خدمت امام(ع) بودم. گاهی مسؤولیت بازار و خرید اجناس و لوازم, به عهده من بود. مدتی گذشت که با افراد, اُنس گرفتم. روزی از روزها, برامام حسن(ع) وارد شدم و ایشان در اتاق مردان بودند. صدایی شنیدم که به من فرمود: سرجایت بایست . ایستادم. ناگهان کنیزی را دیدم که چیزی خدمت امام(ع) آورد وروی آن پوشیده بود.

امام(ع) مرا به نزدیک فرا خواند,به خدمتش رفتم. سپس آن کنیز را صدا زد و او برگشت. به او فرمود: روپوش را کنار بزن و او چنین کرد. پسر بچه ای را دیدم زیبا صورت گندمگون و…

آن گاه فرمود: هذا صاحبکم. سپس دستور داد, وی رابردند و دیگر آن مولود را ندیدم تا امام یازدهم از دنیا رفت.23)

در این نمونه از روایات چند نکته است:

1 . اشخاصی که حضرت را در خانه امام یازدهم دیده اند, بیش ازیکمرتبه دیدار نداشته اند و در رفت و آمدهای بعدی, آن حضرت را ندیده اند. احتمال دارد که امام حسن(ع), برای اتمام حجت و این که بعد از ایشان, حضرت مهدی(ع) امام شیعیان است, دستور داده آن حضرت را به سامرا بیاورند و سپس به محلّی که در آن زندگی می کرد و نگهداری می شد, برگرداندند.

2 . اگر امام مهدی(ع) در سامرا می زیست و اصحاب مورد وثوق هم رفت و آمد داشتند, چه مانعی داشت که آن حضرت را بار دیگر ببینند و اطمینان بیشتری بیابند.

3. در روایت اولی آمده است که آن چهل نفر گفتند چند روزی از ملاقات ما با امام زمان(ع) نگذشت که امام حسن(ع) در گذشت. معلوم می شود آن ملاقات در آخر عمر امام یازدهم صورت گرفته است و این, منافات ندارد که در هنگام ولادت و یا بعد از آن, در سامرا نمی زیسته و اواخر عمر امام حسن(ع), برای تحویل امور امامت و خلافت و نیز اتمام حجت, به سامرا آمده باشد.


دلایل احتمال دوم

برخی بر این باورند که حضرت مهدی(ع), مدتی پس از ولادت, از سامرا هجرت کرد, و تا رحلت پدر بزرگوارشان در مکه مکرّمه زندگی می کرد.

مسعودی در اثبات الوصیه, از حمیری و او از احمدبن اسحاق نقل می کند که گفت:

(دخلت علی ابی محمد(ع) فقال لی: ما کان حالکم فیما کان الناس فیه من الشک والأرتیاب؟ قلت یا سیدی لما ورد الکتاب بخبر سیدنا ومولده لم یبق لنا رجل ولا امرأة ولا غلام بلغ الفهم إلاّ قال بالحق, فقال اما علمتم ان الأرض لاتخلو من حجة اللّه ثم امر ابو محمد(ع) والدته بالحج فی سنة تسع وخمسین ومأتین وعرّفها مایناله فی سنة الستین, واحضر الصاحب(ع) فأوصی الیه وسلم الأسم الأعظم والمواریث والسلاح الیه وخرجت ام ابی محمد مع الصاحب جمیعاً الی مکة و…25)

بر امام حسن عسکری(ع) وارد شدم.

فرمود: چگونه اید در مسأله ای که مردم در آن تردید دارند؟

گفتم سرور من! وقتی خبر ولادت سید و مولای ما, به ما رسید مرد و زن و کوچک و بزرگ ما, آن را پذیرفتند.

امام فرمود: آیانمی دانید که زمین از حجت خدا هرگز خالی نمی ماند. پس از این, امام حسن(ع) در سال 259 امام مهدی(ع) را همراه با مادر خود [مادر امام حسن] به سوی مکه و حج فرستاد و سفارشهای لازم را کرد و امور مربوط به امامت را به وی واگذاشت و به مادرش از حوادث سال آینده [سال 260] خبر داد.

از این روایت چندنکته به دست می آید:

1 . خبر ولادت حضرت مهدی(ع), به بسیاری از شیعیان داده شده بود و آنان به وسیله نامه و یاافراد مطمئن, از این مسأله خبردار شده بودند.

2 . شیعیان درباره تولد حضرت مهدی(ع) در حیرت و تردیدبودند و بسیاری به واسطه همین مسأله دچار لغزش و انحراف شدند.

3. مدتی پس از ولادت, امام مهدی(ع) در سامرا بوده است.

4. امام مهدی(ع) برابر این نقل, چهارسالگی و یک سال پیش از درگذشت پدر بزرگوارشان, شهر سامرا را ترک کرده و سفارشها و اسرار امامت را در همان زمان از پدر دریافت کرده و از آن پس, امام حسن(ع) را ملاقات نکرده است.

5 . آن حضرت, به همراهی جدّه خود, به سوی مکه رفته اند و در آن وادی امن, رحل اقامت افکنده اند.

مؤید این احتمال, روایاتی است که مکان ومسکن حضرت مهدی(ع) را (ذی طوی), محلی در نزدیکی مکه, دانسته اند.


دلایل احتمال سوّم و چهارم

حضرت مهدی(ع) یا در سامرا به دنیا آمد و به مدینه فرستاده شد و یا در مدینه به دنیا قدم نهاد و درهمانجا ماندگار شد.

بر این دو احتمال, می توان روایات و گزارشات تاریخی اقامه کرد که به برخی از آنها اشاره می کنیم:

ابی هاشم جعفری می گوید:

(قلت لأبی محمد(ع) جلالتک تمنعنی من مسألتک فتأذن لی ان اسألک؟ فقال: سل. قلت: یا سیدی هل لک ولد؟ فقال نعم, فقلت فان حدث بک حدث فأین اسأل عنه؟ قال: بالمدینة.26)

به امام حسن عسکری(ع) عرض کردم: پرسشی دارم,ولی بزرگواری شما مانع پرسیدن من است. اجازه می دهید آن را مطرح سازم؟ امام (ع) فرمود: بپرس. گفتم: سرورم, آیا شما را فرزندی هست؟ فرمود: آری. گفتم: اگر پیش آمدی شد کجا می توان او را یافت؟

فرمود: مدینه.

ظاهر این صحیحه آن است که در زمان حیات امام حسن(ع), مهدی (عج) به دنیا آمده و در سامرا نبوده است. ابی هاشم هم از کسانی نبوده است که امام(ع) از او تقیه کند. این که امام(ع) فرمود: در مدینه است, به این معنی نیست که بعد از درگذشت من سراغ او را در مدینه بگیرید; زیرا سؤال کننده می دانست که زمین خالی از حجت نیست و وجود حجت بعد از امام یازدهم ضروری است, امام (ع) هم در جواب فرمود: آن حجت, در مدینه نگهداری می شود و نگران آینده نباشید. شاید این اشکال به ذهن بیاید که از کلمه (المدینه) نمی توان فهمید که همان مدینه رسول اللّه (ص) است که پیش از آن, یثرب نام داشت, بلکه هر شهری را شامل می شود. در نتیجه, با وجود این احتمال, استدلال به روایت ناتمام خواهد بود؟

پاسخ: گرچه بعضی از بزرگان نیز این احتمال را داده اند, ولی برخی دیگر, مدینه را به همان مدینه منوّره معنی کرده اند. مؤیدات دیگری هم از روایات بر این احتمال می توان اقامه کرد.

علامه مجلسی می نویسد:

(قال بالمدینة ای الطیبة المعروفة او لعله علم انه یدرکه او خبراً منه فی المدینة, وقیل اللام للعهد والمراد بها سرّ من رأی یعنی ان سفراؤه من اهل سر من رأی یعرفونه فسلهم عنه)26.

مقصود امام(ع) از مدینه, همان مدینه طیبه است. شاید امام(ع) می دانست که شخص سؤال کننده, مهدی(ع) و یا خبر او را درمدینه خواهد یافت.

برخی گفته اند: الف و لام کلمه (المدینه) برای عهد است و مقصود سامراست. به این معنی که سفیران و نمایندگان خاص حضرت حجت(ع) که در سامرا هستند, او را می شناسند. از آنان راجع به فرزند من, بپرس.

علامه مجلسی, در آغاز نظر خود را نسبت به این روایت, به صراحت اعلام می دارد و مدینه را به همان مدینه معروف و مشهور تفسیر می کند و قول دیگر را با تعبیر (قیل) می آورد که حکایت از آن دارد که مورد تأیید وی نیست.

مؤید این احتمال (که مدینه همان مدینه طیّبه باشد) روایتی است که از امام جواد(ع) رسیده.

راوی می گوید از ایشان پرسیدم:

(… مَنِ الخلف بعدک؟ فقال: ابنی علی وابنا علی, ثم أطرق ملیّاً, ثم رفع رأسه, ثم قال: انها ستکون حیرة, قلت: فاذا کان ذلک فالی اَین؟ فسکت, ثم قال: لا این ـ حتی قالها ثلاثاً فأعدت علیه, فقال: الی المدینة, فقلت: ای المُدُن؟ فقال: مدیتنا هذه وهل مدینة غیرها.27).

جانشین شما کیست؟

امام (ع) فرمود: فرزندم علی و فرزند او [حسن بن علی]

سپس چند لحظه ای ساکت شد و بعد فرمود: به زودی شما دچار حیرت خواهید شد.

گفتم: در این دوران حیرت چه کنیم و کجا برویم؟ امام(ع) ساکت شد, سپس سه مرتبه فرمود: جایی نیست.

باز از ایشان پرسیدم.

در پایان فرمود: مدینه.

گفتم کدام مدینه؟

فرمود همین مدینه [طیّبه] و آیا غیر از این مدینه ای هست؟

قرائن و شواهد تاریخی آن زمان نیز, این احتمال را تأیید می کند.

نمونه زیر, بیانگر آن است که شیعیان, امام مهدی را در مدینه طیّبه می جستند. محمد بن حسن (236ـ 316) از کسانی است که برای تحقیق و بررسی مسأله غیبت به مدینه رسول رفت.در این باره نوشته اند:

(وکان من محله فی الشیعة انه کان الوافد عنهم الی المدینة عند وقوع الغیبة سنة ستّین ومأتین وأقام بها سنة, وعاد وقد ظهر له من امر الصاحب علیه السلام ما احتاج الیه28).

محمد بن حسن, در میان شیعیان, موقعیت ویژه ای داشت. در سال 260 هجری به عنوان تحقیق و بررسی مسأله غیبت امام مهدی(ع) وارد مدینه شد و یک سال در آن جا, بماند و سپس برگشت و آنچه درباره امام زمان(ع) بدان نیاز بود, بر وی, روشن شد [و شیعیان را در جریان قرار داد]

در این نقل تاریخی, هیچ اشاره ای به سامرا نشده, معلوم می شود که درنزد گروهی از شیعیان آن زمان, مسلّم بوده است که امام(ع) در مدینه زندگی می کند, یا از آن جهت که حضرت در آن جا به دنیا آمده و بزرگ شده است, و یا این که پس از ولادت در سامرا, به مدینه آورده شده, تا از دست مأموران خونخوار خلیفه در امان باشد.

اگر قرار بر این بود که حضرت حجت(ع) از دست توطئه گران و مخالفان در امان بماند و به گونه طبیعی دوران کودکی و رشد خود را پشت سر بگذارد, بهترین جا برای این دوران, مدینه بوده است; زیرا هم از مرکز خلافت (سامراء) به دور بوده و هم خانواده بنی هاشم, در مدینه از پایگاه و موقعیّت ویژه ای برخوردار بودند و می توانستند از این مولود مسعود, به بهترین وجه محافظت کنند, تا از گزند حوادث و آفات مصون بماند. و این, با اصل این که آن حضرت (خفی الولادة والمنشأ29) است نیز, سازگاری دارد.

از سوی دیگر, حضور حضرت در سامرا, به گونه عادی و معمولی, با توجه به کنترل شدید دشمن نسبت به خانه امام(ع), غیر ممکن بوده و لزومی هم ندارد که همه چیز را با اصل معجزه و کرامت حلّ کنیم. پذیرفتن این نکته که امام(ع) در مدینه متولد شده و یا دست کم, پس از ولادت, به آن جا انتقال یافته و در آن جا دوران رشد و کودکی را پشت سر نهاده, با اصول امنیتی, بیشتر سازگار است.
اللهم عجل لولیک الفرج
دسته ها :
پنج شنبه پانزدهم 5 1388
X