از سایت خبری تحلیلی سلام شیعه

منجی در آیین زردشت

   
 
اندیشه ی رسیدن به پیروزی نهایی و وصول به جهانی که در آن مرادهای آدمی برآورده شود و بر همه ی خواسته هایش پیروز گردد نزد زردشتیان و تعلیمات دینی آن ها به وفور دیده می شود . پیروان « هرمزد» با اعتقاد به نیروی لایزال او ، پیوسته در تلاش و جست و جوی نجات بخشی هستند که آرزوی آنان را برآورد و پرهیزکاران را به نعمت جاودانی و کافران را به رنجی جانکاه و مداوم دچار سازد . اینک به گزیده ای از تعلیمات زردشتیان در این باره اشاره می کنیم .



منجی در آیین زردشت

اشاره به اصل نجات بخشی

در یکی از کتاب های مقدس آن ها می خوانیم : « زندگان و آن هایی که بوده اند و خواهند بود نجاتی خواهند جست که از سوی او می آید ، آن که امید می دهد که روان پرهیزکاران در بی مرگی نیرومند بود و آن دروندان در رنج جاودان . این ها را مزدا اهورا به شهریاری ( =نیروی) (خویش ) آفرید » . (1)

باز می خوانیم : کسی که در این راه با دیوان و مردمان که به نوبه ی خود با او (= زردشت ) مخالفت می کنند، ستیزه کرده است . یعنی از آن مردمی است که به او ( = زردشت ) وفا دارند . چنین کسی یا دینش (=وجدانش ) تو را دوست ، برادر یا پدر است . اهورا مزدا سرور خانه ی ما را نجات خواهد داد » . (2)

و نیز در یکی ازکتاب های دیگر آنان آمده است : « ... از این جهت سوشیانس (نامیده خواهد شد) زیرا که سراسر جهان مادی را سود خواهد داد » . (3)

و نیز در جای دیگر می خوانیم : « ای مزدا ! چه هنگام گاوهای آسمان برای برقراری جهان راستی طلوع خواهند کرد؟ هدف های سوشیانس ها با آموزش های کامل تو هماهنگ است . به سوی که برای یاری دادن اندیشه ی نیک باید رفت ؟ به سوی من » . (4)

درکتاب « زند» بعد از ذکر مقابله و مبارزه ی همیشگی ایزدان و اهریمنان آمده است : « در آن هنگام فتح ، و پیروزی و نصرت ایزدان و منقرض شدن نسل اهریمنان ، عالم به سعادت اصلی خود می رسد ، و فرزندان آدم بر صندلی سعادت و برکت خواهند نشست » . (5)

از برخی عبارات « جاماسب » در کتاب « جاماسب نامه » به نقل از زردشت استفاده می شود که او اشاره به خروج حضرت مهدی علیه السلام در آخرالزمان کرده است . او از « زردشت » چنین نقل می کند : « خروج می کند مردی از سرزمین تازیان از ذریه ی هاشم ، مردی با سری بزرگ ، جسمی عظیم ، ساقی بلند ، بر دین جدش ، همراه با لشکری بسیار به ایران روی می آورد و زمین را آباد می کند و نیز آن را پر از عدل و داد خواهد کرد » . (6)

در همان کتاب بعد از بشارت به نبوت رسول اکرم صلی الله علیه و اله آمده است: « و از ذریه ی دختر آن پیامبر که به خورشید عالم و شاه زمان ( شاه زنان ) معروف است ، مردی به حکم یزدان حکومت می کند که او آخرین خلیفه ی آن پیامبر است. حکومت او در وسط عالم یعنی مکه است . و دولت او تا روز قیامت متصل خواهد شد ... در آن هنگام تعداد بسیاری از افراد خوش نفس و انبیاء رجعت خواهند کرد...» . (7)

جهان مطلوب

از خلال اشارات مبهم و کنایه آمیز « اوستا» می توان دریافت که آنان پیوسته برای رسیدن به جهانی مطلوب در کوشش اند و منتظر رسیدن روزی که در آن، همه ی آرزوهای مشروع برآورده شود و از دشمنی ها و نادرستی ها و فریب ها و نیرنگ ها اثری نباشد. « زردشت » خود برای رسیدن به چنین خواستی می کوشد و از « هرمزد » یاری می طلبد و از او برای نابودی بدان و ناراستان کمک می خواهد .

« سوشیانس ها » که پیروان راستین و بر حق اویند نیز چنین هدفی را دارند و می خواهند دنیایی بسازند که فساد و تباهی در آن نباشد .

در یکی از کتاب های مقدس آنان می خوانیم : « یاران استوت ارت پیروزمند فراز آیند ... خشم خونین سلاح دژفره از پیششان بگریزد ، اشه ( = راستی ) ، دروغ بد دژچهر ( = بدذات ) در خود تاریکی را چیره خواهد شد . خرداد و مراد گرسنگی و تشنگی زشت را چیره شود . اهریمن ناتوان و بدکار بگریزد » . (8) و نیز می خوانیم : « پس باشد که از آنانی باشیم که جهان را نورانی کنیم ای مزدا ! و شما ای اهوره های دیگر که حمایت و راستی را بیاوریم ، وقتی که اندیشه ها آنجا یکی شوند. » (9)

و نیز در جاماسبنامه آمده است : « همانا ( سوشیانس ) - منجی بزرگ - دینش را در تمام سطح عالم ترویج خواهد کرد ، و فقر و تنگدستی را از بین مردم زائل خواهد نمود. و مردم را بر یک عقیده و قول و عمل متفق خواهد کرد » .(10)

اشاره به موعود

در کتاب های مقدس زردشتیان به موعود جهانی اشاره شده است ، آنجا که می گوید: « در این سه هزاره هوشیدر و هوشیدرماه و سوشیانس که جدا جدا در سر هر هزاره از ایشان یکی آید و همه ی کارهای جهان را بازآراید و پیمان شکنان و بت پرستان را در کشور بزند ( = بشکند ) » .(11)

و نیز می خوانیم : « پس هزاره ی پنجم هوشیدران بن بود ( = آغاز شد ) . هوشیدر زردشتیان نمودار ( دین ) و پیامبر راست از ( سوی ) هرمزد آید چنان که زردشت ( دین ) آورد او نیز دین آورد و رواج دهد » . ( 12)

و نیز می خوانیم : « به پایان هزاره ( هوشیدر ) هوشیدر ماه به سی سالگی به همپرسگی هرمزد رسد. خورشید از آن روز بیست شبانه روز به بالست ( آسمان

) ایستد . هنگامی که آن مرد سی ساله شود همپرسی کند با امشاسپندان ( که ) فرمانروایان خوب ( و) آفریدگان نیک ( هستند ) مزدا در روز روشن آشکار شود که جهان بی مست و بی کوی و بی کرپ است ، یعنی به چیز ایزدان کوروکر نیستند ... و پر جان داده شده است یعنی که باران بوده است...» . (13)

و نیز می خوانیم : « بدان هزاره ( =هزاره ی هوشیدر ماه ) ، هوشیدر ماه زردشت به پیامبری از (سوی) هرمزد آید ، چنانکه زردشت دین آورد و اندر جهان روا کرد » . (14)

و نیز می خوانیم : « و آن گاه سی زمستان از آن دهمین سده سپری نشده ، کنیز ( ی) به آب نشیند که ( نامش ) « گواگ پد » است که مادر آن گواگ سوشیانش است که ( او) نمودار بردن پتیاره اهریمن است واز دوده ی ایست و استر است ... آن گاه اندر آن آب نشیندکه پانزده ساله است ... (آن کنیز) نه پیش از آن با مردان خوابید و نه پس از آن گاه که آبستن شد تا زمانی که آن (سوشیانس) بزاد » . (15)

و نیز می خوانیم: «سوشیانس، آخرین آفریده ی هرمزدی در زمین است. آخرین کسی که به زمین می آید سوشیانس است که جهان را پاک کند».(16)

در آیین زردشت سه موعود ذکر شده که بر هر یک از آن ها اسم « سوشیانت » اطلاق شده است . هر سه نفر گر چه به عنوان موعود مطرح شده اند ولی آن چیزی که از اهمیت بیشتری برخوردار است موعود سوم است که به او لقب « سوشیانت پیروز » داده اند . آنان می گویند : « سوشیانت مزدکی به مثابه ی کریشنای براهمه و بودای پنجم بودایی ها و مسیح یهودی ها وفارقلیط عیسویان و به منزله ی مهدی نزد مسلمانان است » .

زمینه سازان

ظهور هوشیدر همزمان با آغاز هزاره ی پنجم است . اندکی پیش از این قیام ، دو نجات بخش دیگر که هر یک نقش ویژه و رسالتی خاص بر عهده دارند ، قیام می کنند. از متون موجود استنباط می شود که این دو تن زمینه را برای آمدن « هوشیدر » آماده می کنند و نابسامانی ها و آشوب هایی که آرامش مزدیسنان را بر هم زده است فرو می نشانند . بررسی موعود در دین زردشتی بدون گفت و گو پیرامون این دو نفر کامل نخواهد بود.

الف - بهرام ورجاوند

درباره ی او و تولد و رشد و قیامش اشارات نسبتا کافی در متون زردشتی آمده است . خروج او مژده ی پایان شب سیاه دین و طلوع سپیده ی امید گروندگان راستکار و درست پیمانی است که سال ها سرزنش بی دینان را تحمل کردند ... او خواهد آمد تا دین زردشت را سامان دهد و آز و نیاز و خشم و کین و کفر را ریشه کن کند و اهریمن و دیوان بدنژاد را سست و زبون گرداند . با آمدن او بار دیگر زندگی بر چهره ی نیکان لبخند خواهد زد.

در یکی از کتاب های مقدس زردشتیان می خوانیم : « ... آن هنگام از سوی کابلستان یکی آید که فره بدوست ( و) از همان دوره ی بغان ( منظور از بغان ، کیانیان است ) و ( او را ) کی بهرام خوانند و همه ی مردم با او باز شوند ( = به او بگروند) و نیز به هندوستان و روم و ترکستان و همه سوی پادشاهی کند و همه وارونه گروشان ( = بد اعتقادان ) را بردارند ( = نابود کنند ) (و) دین زردشت را سامان دهد...» . (17)

ب - پشیوتن / پشوتن

پشیوتن یا چهرومیان فرزند گشتاسب نجات بخش دیگری است که برای ترویج و استحکام دین مزدیسنی از کنگدر ظهور می کند.

در یکی از کتاب های آنان آمده است : « در همان زمان ( = در زمان هوشیدر ) پشیوتن گشتاسپان از سوی کنگدژ آید با یکصد و پنجاه مرد پرهیزکار ، آن بتکده که رازگاه ایشان ( = دیوان ) بود بکند ( = خراب کند ) و به جای آن آتش بهرام نشاند. دین را ( به ) همه درست بگوید و سامان دهد. پس هزاره ی پنجم ، هزاره ی هوشیدر آغاز شود » . (18)

قیام پشیوتن ، آخرین قیام نیمکردانه ای است که اندکی پیش از هزاره ی هوشیدر رخ می دهد و هدف او بازسازی دین و برپا داشتن آیین های دینی و گسترش آموزش های آن است .

در جاماسبنامه می خوانیم : « ... تا بعد از آن خدای تعالی رحمت کند و زمان دهد تا پشیوتن از کنگدژ بیاید به یاری ایرانشهر و بدی و گمراهی از جهان برخیزد و دین راستی روا شود و در مدت کم و بیش یک سال او شیدر بامی بیاید و دین روا بکند » . (19)

جهان در پایان هر یک از هزاره ها

نزد زردشتیان ، جهانی در پایان هر یک از هزاره ها ، جهانی است آکنده از همه ی تباهی ها و پریشانی ها ، جهانی خرابی که در آن ، همه کس و همه چیز راه نابود را می پیماید ...

الف - در زمینه های فردی و اجتماعی

در زراتشت نامه می خوانیم :

ز مردم در آن روزگاران بد

ز صد یک نبینی که دارد خرد

نبینی در آن قوم رأی و مراد

نباشد به گفتارشان اعتماد (20)

 

و نیز آمده است : « و چشم آز ایشان از خواسته پر نشود و خواسته جهان گرد کنند و زیرزمین نهان کنند» . (21)

ب- در زمینه های تاریخی و اسطوره ای

وقایع تاریخی در پایان هزاره ها نیز مانند دیگر جنبه ها ، روی هم رفته جامه ی فاسدی را نشان می دهد که روزنه های امید در آن از همه سو بسته است و افق زندگی تیره و تار همه ی کوشش ها و تلاش ها بی نتیجه به نظر می رسد. اشاره ی متون گاه آشکارا به وقایع مشخص تاریخی است همچون تسلط ترک و روم و عرب .

در زراتشت نامه می خوانیم :

همیدون بیایند قوم عرب

برانگیخته شر و شور و شغب

تلی کشته گردد زهر دو گروه

زکشته به هر مرز بر ، کوه کوه (22)

و نیز می خوانیم : « چون هزاره ی تو به سر رسد ( = به پایان رسد ) ای سپیتمان زردشت ! همه ی سرزمین های ایران به سم اسب ایشان کنده شود ، و درفش ایشان به پدشخوارگر رسد » . (23)

ج - واژگونی اصول

در جامعه ی مورد بحث ، نه تنها شیرازه ی امور فردی و اجتماعی گسیخته است، بلکه پدیده های مختلف نیز واژگونه شده و جریان طبیعی خود را از دست می دهد.

در زند بهمن یسن می خوانیم : « و ابر کامکار و باد پرهیزکار به هنگام و زمان خویش باران کردن نشاید » . ( 24)

و نیز آمده است :

برآید بسی ابر بر آسمان

که باران نبارد به هنگام آن ( 25)

و نیز می خوانیم : « و هوا آشفته ( شود ) و سرد باد و گرم باد وزد » . ( 26)

و نیز می خوانیم : « .. و تخم میوه ندهد ، و میوه ی دانه به ده ( دانه ) هشت ( دانه ) بکاهد و دو بیفزاید و آن که بیفزاید سفید نباشد. و گیاهان و دارو درخت بکاهد چون یکی بستاند نود بکاهد و ده بیفزاید و آن را که بیفزاید شادابی و مزه نباشد » . (27)

موازین اخلاقی نیز وارونه شده است . در جاماسب نامه می خوانیم : « پس مردمانی که در آن هنگام ( پایان هزاره ) باشند همه به مهر دروجی ( = پیمان شکنی ) ایستند» . (28)

د- وضع خانواده ها

خانواده و نظام ها و ضوابط حاکم بر آن نیز دگرگون است و هماهنگی لازم را ندارد. در زند بهمن یسن می خوانیم : « مهر پدر از ( دل ) پسر ( و ) برادرر از ( دل ) برادر برود » . (29)

و نیز آمده است : « و زن و شوی خویش را به مرگ ارزان ( اعدام ) بدهد » . (30)

و نیز می خوانیم : « و پسر و پدر و مادر رازند و ایشان را اندر زندگی از کد خدایی جدا کند » . (31)

ه - آفات

مهمترین و اساسی ترین وقایعی که رخ می دهد وقایع آسمانی و زمینی گوناگونی است که زندگی آدمیان و همه ی موجودات زمینی را دست خوش دگرگونی و نابودی می سازد . در جاماسب نامه آمده است : و « زمین لرزه بسیار بود و بسیار ویرانی بکند » . (32)

و نیز آمده است : و « و باران بی هنگام بارد و آنچه بارد بی سود و بد باشد » . (33)

و نیز می خوانیم : « و باران به هنگام خویش نیاید و آنچه ( بارد ) خرفستر و حشرات آورد » . (34)

و- تحریف و تغییر در دین

اساسی ترین تغییرات و دردآورترین آن ها ناهماهنگی و هرج و مرجی است که در امور دینی ، روحانیان و تشکیلات دین حاصل می شود ، آن گاه که از مذهب تنها نامی باقی ماند و معنویت و صفایی که باید بر آن حکمفرما باشد ، از میان برود .

در زند بهمن یسن آمده است : « آنان که به هیربدی و هاوشتی نامورند به یکدیگر خواهند و آهو ( = عیب ) ( یکدیگر ) گویند ، و عیب بنگرند . ایشان را اهریمن و دیوان دشمنی بیشتر برده اند و از گناه که مردمان کنند از پنج گناه سه گناه هیربدان ( و) هاوشتان کنند ... ویزشی ( = عبادت ) که پذیرند نکنند و بیم از دوزخ ندارند » . (35)


 

پی نوشت ها :

1- یسن /45 ، ب 7 .

2- یسن /45 ، ب 11.

3-بخشی از بند 139 ، فروردین یشت .

4-یسن ، 46 ، ب 3 .

5-بشارت العهدین ، ص 237 -238 ، به نقل از او .

6-بشارت العدین ، ص 242 -243 ، به نقل از او .

7-همان ، ص 273 .

8- بخشی از بندهای 95 و 96 زامیادیشت .

9- باب 9 ، یسن 30 .

10-جاماسبنامه ، ص 121 -122 .

11-مینوی خرد، پرسش 1 ، باب 95 .

12-بندهش ، ص 187 .

13-دینکرد سنجانا ، ج 70 ، ف 8 ، باب 23 .

14-بندهش ، ص 188 .

15-دینکرد سنجانا ، ج 2 ، ف 9 ، ب 15-19 .

16-پتیت ایرانی ، باب 22 .

17-بندهش ، ص 181 .

18-بندهش ، ص 187 .

19-جاماسب نامه ی فارسی ، ص 89-88 .

20-زراتشت نامه ، 88 و 91 ، بیت 1400 و 1352 .

21-زند بهمن یسن ، ف 4 ، بند 62 .

22-زراتشت نامه ، ص 95 ، بیت 59 -1458 .

23-زند بهمن یسن ، ف 5 ، ب 8 .

24-همان ، ف 4 ، ب 42 .

25-زراتشت نامه ، ص 90 ، بیت 1383 .

26-جاماسب نامه ، ف 1 ، ب 5 .

27-زند بهمن یسن ، ف 4 ، ب 18 .

28- جاماسب نامه ، ف 1 ، ب 1 .

29-زند بهمن یسن ، ف 4 ، ب 15 .

30-جاماسب نامه ، ف 1 ، ب 4 .

31-زند بهمن یسن ، ف 4 ، ب 15 .

32-جاماسب نامه ، ف 1 ، ب 5.

33-همان.

34-جاماسب نامه ی فارسی ، ص 85 .

35-زند بهمن یسن ، ف 4 ، ب 39-41 .

منبع: کتاب منجی از دیدگاه ادیان

 

 

اللهم عجل لولیک الفرج

دسته ها :
سه شنبه شانزدهم 4 1388

از سایت فرهنگی اعتقادی فطرت

وهابی ها در ایران چه می کنند ؟؟


اگر چه اهل سنت ایران ، صدها سال است در کنار اهل تشیع تعامل متقابل احترام آمیزی دارند اما طی چند سال اخیر تحرکاتی در برخی مناطق سنی نشین برای ایجاد تقابل با شیعه از طریق آموزه های وهابیت آغاز شده که اخیرا" این تحرکات رشد فزاینده ای گرفته است. نکته جالب اینکه همزمان با این حرکت های افراطی گرایانه به نام اهل سنت ، هر از چند گاهی ، جزوات و کتب حاوی اهانت به باورهای اهل سنت از جانب برخی گروه های خاص که اتفاقا" با نظام شیعی ایران در تقابل هستند توزیع می شود که این دو حرکت به صورت مکمل یکدیگر در ایجاد تقابل سنی و شیعه عمل می کنند.


 تاسیس مدارس وهابی به نام اهل سنت
اسناد و مدارکی وجود دارد که نشان می دهد در برخی استان های مرزی کشور ، برخی مدارس دینی که به نام اهل سنت تاسیس شده ، نسبتی با آموزه های نحله های شناخته شده اهل سنت نداشته و تعالیم آنها صددرصد وهابی است و عمدتا" متمرکز بر آموزش عقاید ضد شیعی هستند.دانش آموزانی که دوره راهنمایی را پشت سر می گذارند، با مدرک سیکل وارد این مدارس که دوره ای 4 ساله دارند، می شوند. این مدارس بصورت شبانه روزی با امکانات رفاهی عالی اداره می شوند. دانش آموزان از صبح تا بعد از ظهر در این مدارس به سر می برند و برای اینکه از مدارک رسمی تحصیلی نیز عقب نمانند، در دبیرستان های شبانه دولتی ثبت نام می کنند و تا اخذ مدرک دیپلم ادامه تحصیل می دهند. در این 4 سال، عقاید و تفسیرهای عقیدتی وهابیت را به عنوان عقاید صحیح به دانش آموزان تزریق می شود و بعد از چهار سال فازغ التحصیل می شوند. چون دراین مدارس بنیه دروس عربی دانش آموزان قوی می شود، عده ای پس از 4 سال به مدارس تربیت معلم و رشته دبیری می روند، اما عده ای دیگر از این دانش آموزان به مدارس بالاتر وهابیت - بعضا" در خارج ایران- اعزام می شوند تا مدارج عالی تر را کسب کنند.
در کنار مدارس دینی وهابی ها، این گروه توانسته اند دبیرستان هایی غیرانتفاعی نیز ایجاد کنند تا بهتر بتوانند دانش آموزان را کنترل کنند.
نتیجه فعالیت این مدارس وهابی طی چند سال اخیر این بوده که توانسته اند در دانش آموزان و طلاب استحاله و دگرگونی ایجاد کرده و سنی های اشعری و شافعی را به وهابی های دو آتشه تبدیل کنند.


مدارس وهابی ازکجا تامین می شوند؟
وهابی ها داخل ایران از نظر مالی پیوند محکمی با کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس خصوصا" عربستان سعودی و امارات متحده عربی دارند. آنها احساسات مردم این کشورها را نیز را نسبت به شرایط اهل تسنن در جمهوری اسلامی ایران تحریک می کنند و با مظلوم نمایی عنوان می کنند که ما تحت فشار هستیم و عقاید اهل سنت ایران درتنگنا قرار دارد. یکی از بزرگ ترین کشورهای حامی این تفکر، عربستان سعودی است.
یکی از بزرگترین پشتوانه های مالی وهابیون ایران در کشور امارات متحده عربی، فردی است که تمام دارایی هایش از طریق خرید و فروش سیگار«وینستون لایت» کسب کرده است. جالب است که برخی روحانیون وهابی اصولا" کشیدن سیگار را حرام می دانند.


تفاوت اهل سنت با وهابیون
بی انصافی است اگر فرقه افراطی و تکفیری وهابیت را به اهل سنت نسبت دهیم. وهابیت یک مرام عقیدتی است و هیچ ارتباطی به مذاهب شافعی، مالکی، حنبلی و حنفی ندارد. اینها مذاهبی فقهی هستند در حالی که وهابیت، یک مرام تکفیری عقیدتی است.
اغلب اهل سنت ایران در استان های کردستان و هرمزگان و سیستان و بلوچستان شافعی و اشعری بوده و شدیدا" از فعالیت وهابی ها نگرانند. حتی اهالی برخی از مناطق اهل سنت از نظام جمهوری اسلامی ایران انتظار دارند که با وهابی ها برخورد کند.برهمین مبنا، عده ای ازعلمای اهل سنت نیز نگرانی خود را از تحرکات این گروه اعلام کرده اند و گفته اند که عقاید خود را از جانب آموزه های افراطی آنها در خطر می بینند.


مسائل فراروی جمهوری اسلامی ایران
متاسفانه برخی مسئولین کشور هنوز شناخت دقیقی از فرقه وهابی ندارند و فرق یک روحانی سنی و وهابی را تشخیص نمی دهند. نکته دیگر اینکه هنوز خط مشی مشخصی در برخورد با این گروه تندرو دیده نمی شود. گاهی اوقات میان امام جمعه شهرستان و مقامات کشوری نظیر فرماندار در برخورد با فعالان این گروه ، رفتار دوگانه ای را شاهد هستیم.
به طورکلی درعقیده وهابی ، شیعه کافر و مشرک است و مال و جانش حرمت ندارد . در همین راستاست که فردی مثل عبدالمالک ریگی ده نفر را می کشد و عین خیالش هم نیست. با این روند انتظار فاجعه های بزرگ تری در آینده دور از ذهن نیست . یا اینکه چند سال پیش، وهابی ها وارد قبرستان اهل سنت بندرعباس شدند و تمام سنگ قبرها را خراب کردند و بهانه اشان این بود که سنگ قبر مظهر بت پرستی است و در مسلک ما حرام است. این در حالی است که در عقیده تشیع ، حتی وهابی هم مشرک تلقی نمی شود و مسلمان قلمداد می گردند.
 



گزارش: عبدالحسین مشفق
 
منبع : پایگاه خبری تحلیلی جهان

دسته ها :
چهارشنبه دهم 4 1388

از سایت فرهنگی اعتقادی فطرت

گوارایت باد ای علی


پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم داخل خانه فاطمه - علیها السلام - شد و فرمود:
ای فاطمه، امروز پدرت میهمان توست. فاطمه - علیها السلام - گفت: پدر جان! حسن و حسین از من خوراکی خواسته‏اند و من چیزی نداشتم که برای خوردن به آنان دهم. سپس پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم داخل شد و در کنار علی و حسن و حسین و فاطمه - علیهم السلام - نشست و فاطمه سرگردان مانده بود و نمی‏دانست چه کند! پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم لختی به آسمان نگریست که جبرئیل علیه السلام فرود آمد و گفت: ای محمّد، خدای برتر و والا سلامت می‏رساند و تو را تحیت و گرامیداشتی ویژه می‏فرستد و گوید:

به علی و فاطمه و حسن و حسین بگو که از میوه‏های بهشت چه میل دارند؟ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم یک یک آنان را صدا زد و فرمود: خداوند عزت دانست که شما گرسنه‏اید، اینک از میوه‏های بهشت چه میل دارید؟ آنان به خاطر شرم از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم لب فرو بستند و پاسخی ندادند، حسین علیه السلام گفت:
پدرم ای امیرمؤمنان، مادرم ای سرور زنان بهشت و برادرم ای حسن پاک، آیا اجازه می‏دهید که من از میوه‏های بهشت برگزینم؟ همه گفتند:
ای حسین، بگو که به انتخاب تو خشنودیم. حسین گفت:
ای رسول خدا، به جبرئل بگو: ما خرمای تازه میل داریم. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: خدا این را می‏داند. آن‏گاه فرمود:
ای فاطمه، برخیز و به داخل اتاق برو و آنچه آنجا هست بیاور. فاطمه - علیها السلام - به داخل رفت، طبقی دید از بلور که حوله‏ای از سُندس سبز بر روی آن کشیده شده و در آن خرمای تازه در غیر فصل خود قرار دارد. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: ای فاطمه، این از کجاست؟ گفت:
“از سوی خدا، که خداوند هرکه را خواهد بی‏حساب روزی می‏دهد” همان گونه که مریم دختر عمران گفت.( اشاره به آیه 37 از سوره آل‏عمران.)

پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم برخاست و آن را گرفت و نزد همه نهاد. سپس بسم‏اللَّه گفت و یک دانه خرما برداشت و در دهان حسین نهاد و فرمود: گوارایت باد ای حسین. سپس دانه دیگری برداشت و در دهان حسن نهاد و فرمود: گوارایت باد ای حسن. آن‏گاه دانه سوم را برداشت و در دهان فاطمه نهاد و فرمود: گوارایت باد ای فاطمه. و دانه چهارم را برداشت و در دهان علی نهاد و فرمود: گوارایت باد ای علی. آن‏گاه دانه دیگری به علی داد و می‏فرمود: گوارایت باد ای علی. آن‏گاه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم برخاست و دوباره نشست، سپس همگی از آن خرما خوردند، چون دست کشیدند و سیر شدند ظرف خرما به فرمان خدا به آسمان بالا رفت. فاطمه - علیها السلام - عرض کرد:
پدر جان، امروز کار شگفتی از شما دیدم! فرمود: ای فاطمه خرمای اول را که در دهان حسین نهادم و گوارا بادش گفتم بدان جهت بود که شنیدم میکائیل و اسرافیل می‏گفتند: گوارایت باد ای حسین، من هم با آنان موافقت کردم. خرمای دوم را که در دهان حسن نهادم شنیدم جبرئیل و میکائیل گوارا باد گفتند من هم به موافقت آنها گفتم. خرمای سوم را که در دهان تو -ای فاطمه- نهادم شنیدم که حورالعین با سرور و شادی در حالی که از بهشت به سوی ما سرکشیده بودند گوارا باد می‏گفتند، من نیز به موافقت آنان گفتم. خرمای چهارم را که در دهان علی نهادم ندایی از سوی خدای سبحان شنیدم که گوارا باد می‏گفت، من نیز به موافقت او گفتم. سپس چند دانه پی‏درپی به علی دادم و پیوسته صدای خدای سبحان را می‏شنیدم که گوارا باد می‏گفت. به همین دلیل برای تجلیل پروردگار عزت برخاستم، و شنیدم که می‏فرمود:
ای محمّد، به عزت و جلالم سوگند که اگر از این  لحظه تا روز قیامت به علی دانه خرما می‏دادی من هم بلاانقطاع به او گوارا باد می‏گفتم.


( بحارالانوار 43 / 310.)

دسته ها :
چهارشنبه دهم 4 1388

از سایت فرهنگی اعتقادی فطرت

امام باقر،‌ بزرگترین مرجع اصلاحات دینی


ظهور اسلام و انتشار آن در کمتر از صد سال در میان اقوام و ملل گوناگون موجب تحقق رسالت جهانی پیامبر(ص) و جذب فرهنگهای بشری گردید، به گونه‌ای که با تلفیق آنها با فرهنگ و تمدن اسلامی، سنگ بنای فرهنگ و تمدن عظیمی برای بشریت نهاده شد. وجود عناصر استدلالی منشعب از وحی باعث تغییر در ساختار ارزشی نظام فرهنگی جهان بشری گردید، اما این مهم به آسانی به دست نیامده و هر گامی که برای تحقق این آرمان برداشته شد، حاکی از سالها رنج، تلاش و همت والای پیشوایان معصوم(ع) است.
پس از رحلت پیامبر عظیم الشأن اسلام(ص)، قرآن به عنوان تنها منبع شناخت و معرفت اسلامی مطرح شد، اما بدیهی است که فهم متن آن به مفسرانی نیازمند بود که به ظاهر و باطن آن واقف باشند. حال آن که شرایط سیاسی حاکم بر جامعه، این مفسران بحق را به انزوای نسبی سیاسی و اجتماعی فرو برده بود. آنچه مسلم است، این که این اتفاق باعث انزوای فکری و فرهنگی اهل بیت پیامبر(ع) نشد. چرا که آن دسته از کسانی که به عنوان عالمان جامعه ـ که بعضاً به دربار وابسته بودند ـ مطرح بودند، نتوانستند با استفاده از شیوه‌های نادرست خود به پرسشهای اعتقادی مردم پاسخ گویند. نتیجه این سانسور فکری در جامعه پس از پیامبر(ص)، شکل گیری جریانهای منحط فکری منبعث از فلسفه یونان و متأثر از اسرائیلیات و انحراف برخی از سازمانهای عقیدتی مسلمانان از مسیر حق اسلام بود.

در این میان حضور امامان معصوم(ع) به عنوان وارثان به حق میراث پیامبر(ص)، از ایجاد انحراف در اساس دین و جامعه جلوگیری می‌کرد و از التهابات فکری و عقیدتی آن می‌کاست. امامان شیعه(ع)، خط مشی اجتماعی و سیاسی خود را براساس سنجش دقیق اوضاع و شرایط فرهنگی زمان، ارزیابی امکانات و مقتضیات و متناسب با برخوردها و جبهه گیری‌های گوناگون مخالفان اسلام تنظیم می‌کردند. این ادعا در بررسی شیوه مبارزاتی ائمه معصومین(ع) مشهود است. بهره گیری از سنگر علم و دانش تا زمان امامت امام باقر(ع)، در شیوه‌های مبارزاتی امامان شیعه(ع) کمتر مشاهده می‌شود، شاید بتوان علت این امر را علاوه بر عنصر مقتضیات زمان، ناآگاهی مردم از جایگاه علم و دانش در ادوار قبل از امامت امام باقر(ع) دانست که این نکته نیز به وضعیت جامعه آن ایام مرتبط است. وقوع جنگهای پیاپی، وجود اقتصاد بیمار، نمایش قدرت فقر و بی‌سوادی در جامعه اسلامی و ناآگاه نگه داشتن مردم توسط حاکمان از عواملی که در عدم رغبت مردم به فتح دروازه‌های علم و دانش بی‌تأثیر نبوده است. از طرف دیگر فتوحات گسترده سپاه اسلام باعث ایجاد قرابت بین فرهنگی و امتزاج فرهنگ ملل دیگر با فرهنگ اسلامی شد و مسلمانان خسته از درگیریهای نظامی و تشنه فراگیری را جذب آموزش در کلاس درس علوم وارداتی کرد.
علاوه بر این، اقدامات دستگاه حکومتی در ایجاد فاصله بین اسلام حقیقی و اسلام ساخته افکار و عقاید آنان باعث ایجاد انحرافاتی در درون نظام عقیدتی اسلام گردید. با این وجود، مبارزه مسلحانه، دیگر پاسخگوی نیاز مسلمانان نبود. امام باقر(ع) نیز راه نجات شریعت مقدس را در گشودن دروازه‌های علم به روی مسلمانان یافتند. باقرالعلوم(ع) در این مسیر با چند رویکرد به گسترش و نشر علوم و معارف اسلامی پرداختند که رویارویی با بدعت گزاران در نظام عقیدتی دین، مبارزه با قیاس در میدان اجتهاد، تعلیم فقه و شیوه صحیح اجتهاد، پی جویی نهضت علمی پویا در متن شریعت اسلام، تحکیم بنیانهای فکری تشیع، پی ریزی تدوین حدیث و توسعه فرهنگ انتظار، از آن جمله است. همه آن چه به عنوان رویکرد امام باقر(ع) در این مسیر عنوان شد با اصل حرکت علمی و فرهنگی ایشان قابل تفسیر است. علت این رویکرد را می‌توان در وضعیت سیاسی جامعه آن روز، چه در درون حکومت و چه نمای بیرونی آن یافت.

وضعیت جامعه اسلامی در دوران امام باقر(ع) به گونه‌ای بود که اقتدار اولیه اسلام در سطح بین المللی از بین رفته و جامعه اسلامی با بقایای فرهنگهای دیگر مواجه و برای غلبه بر این فرهنگها به یک جریان فرهنگی مقتدر نیازمند بود تا از هضم فرهنگ اسلامی در خرده فرهنگهای موجود جلوگیری کند. از طرف دیگر وجود فاصله زمانی از عصر پیامبر(ص)، باعث انتشار و فراگیری فرهنگ ظاهر گرایانه و قشری گرایانه از ناحیه بنی امیه در حاشیه اقتدار سیاسی آنان به صورت سطحی و مستمر گردید، که این امر موجب بیگانه شدن توده مردم با فرهنگ نبوی گردید. این در حالی است که جامعه اسلامی علی رغم دوری از اساس دین به عدم صحت این شیوه پی برده بود و آنان تشنه تقویت و تبیین فرهنگ خود بودند، اما نبود یک مرجع فرهنگی رسمی در جامعه باعث شد تا هر یک از فرقه‌ها به دنبال تبیین تئوریک خود، باعث گسترش انحرافات و اختلافات در عرصه‌اندیشه و فکر شوند. نبود منبع روایی معتبر و متقن از پیامبر(ص) به ایجاد این تکاپوی علمی و فرهنگی برای یافتن مسیر صحیح و تحرک برای بقای تمدن اسلامی، بی‌تأثیر نبود، اما این جریان نیاز به یک مرجع فکری مقتدر و مستقل از جریان قدرت فاسد حاکم داشت. وجود امام محمدباقر(ع) در این ایام که تشنگی علمی در جهان اسلام مسلمانان را به کرنش در مقابل فرهنگهای وارداتی از آن روی مرزهای اسلام واداشته بود، باعث شد تا از استحاله فرهنگی مسلمانان در این جریانهای فکری جلوگیری کند. آن چه در این اتفاقات مدنظر امام باقر(ع) بود تثبیت اقتدار اسلام، استمرار بخشیدن به فرهنگ اسلامی و جلوگیری از نابودی تمدن اسلامی از یک سو و صیانت از اصالت اسلام از سوی دیگر بود. بخش مهم قضیه یعنی صیانت از اصالت سیاسی اسلام در ادوار قبلی به خوبی شکل گرفته بود، آنچه در این دوره مهم به نظر می‌رسید تثبیت هویت فرهنگی و معرفتی اسلام است. هر چند نمی‌توان از اقدامات فرهنگی سایر ائمه(ع) در دوره‌های قبلی چشم پوشی کرد، اما آنچه بر اهمیت حرکت فرهنگی امام باقر(ع) می‌افزاید، رویکرد کاملاً فرهنگی ایشان در قالب تعلیم و تعلم در کانون فرهنگی دنیای اسلام و تربیت طبقه نخبه جامعه است، آن هم در زمانی که خطری جدی هویت فرهنگی مسلمانان را نشانه گرفته است. لذا ایشان دو دهه از عمر خویش را به تربیت مربیان و معلمانی اختصاص می‌دهند که حفظ اصالت فرهنگی شریعت را عهده دار می‌شوند. نکته‌ای که نباید از آن غفلت کرد، این است که اهتمام ایشان به مسأله فرهنگ به معنی بی‌توجهی به سیاست نیست، بلکه شهادت ایشان توسط بنی امیه دلیلی بر اقدامات ایشان در غیر مشروع جلوه دادن حکومت آنان است، اما نقش اصلی فعالیتهای امام(ع) غنا بخشیدن به فرهنگ اسلامی است. امام(ع) با بهره گیری از عنصر علم، در راستای تثبیت هویت اسلامی گام برداشته و میراث بزرگ تمدن اسلامی را برای حفظ و رویارویی مسلمانان با فرهنگهای منحط ادوار پس از خود پاسداری نمودند. چرا که در هر دوره ای، ما با دو جبهه فرهنگی برون مرزی و درونی مواجه بوده‌ایم و اقدامات امام باقر(ع) مسیر صحیح مواجهه با این انحرافات و تهاجمات را به تصویر کشیده است. وضعیت دنیای اسلام در عصر حاضر بی‌شباهت با دوران امامت امام باقر(ع) نیست، چرا که هر دو عنصر خطرساز برای فرهنگ و تمدن اسلامی در حال رشد و گسترش فعالیت‌های خویش است. اختلافات عقیدتی و فرقه‌ای از یک سو و شکل گیری فرقه‌های منحط که خود را جزیی از بدنه اسلام معرفی می‌کنند و خواسته و ناخواسته به بنیانهای فکری اسلام ضربه وارد می‌کنند از دیگر سوی موجب تقویت دشمن بیرونی می‌شود. اگر این جریان با همان سرعتی که آغاز شد و به شکل خزنده چون گیاهی هرز بر بدنه نهال نوپای اسلام پیچید به حرکت خود ادامه دهد، دیری نخواهد گذشت که شاهد بروز اتفاقات ناخوشایند در جهان اسلام خواهیم بود. در حال حاضر دنیای اسلام از نظر قدرت سیاسی در موضع انفعال قرار دارد و این واقعیتی است که عالمان و روشنفکران جوامع اسلامی را به بهره گیری از سیره معصومین(ع) - به خصوص صادقین(ع)- و تقویت و تحکیم پایه‌های علمی و فرهنگی مسلمانان دعوت می‌کند. در این راستا اقدامات باقرالعلوم(ع) به عنوان مرجع فکری این اصلاحات قابل تأمل و بهره برداری است.

دسته ها :
چهارشنبه دهم 4 1388

از سایت فطرت(فطرت الله التی فطرالناس علیها)

 

امام مهدى (عج) از دیدگاه علماى اهل‌سنّت
 
اعتقاد به مهدویت، اختصاص به شیعه ندارد، بلکه بر اساس روایات فراوانى که از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم)ی رسیده، علماى اهل سنّت نیز این موضوع را قبول دارند.
ولى معمولا آنان، تولّد حضرت مهدى را انکار مىکنند و مىگویند: شخصیّتى که پیامبر اکرم از قیام او خبر داده، هنوز متولّد نشده است و در آینده تولّد خواهد یافت.
شبراوى شافعى در «الاتّحاف» گوید:«شیعه عقیده دارد مهدى موعود ـ که احادیث صحیحه درباره او وارد شده ـ همان پسر حسن عسکرى است و در آخر الزّمان ظهور خواهد کرد، ولى صحیح آن است که او هنوز متولّد نشده و در آینده متولّد مى شود و او از اشراف اهل بیت کریم است.»ابن ابى الحدید در شرح نهج البلاغه، ذیل خطبه 16 مىگوید: «اکثر محدّثین عقیده دارند مهدى موعود از نسل فاطمه(علیها السلام) است و اصحاب ما معتزله آن را انکار ندارند و در کتب خود به نام او تصریح کرده اند و شیوخ ما به او اعتراف نموده اند. منتها او به عقیده ما هنوز متولّد نشده و بعداً متولّد خواهد گردید.»با این حال، تعدادى از مورّخان و محدّثان اهل سنّت، تولّد آن حضرت را ذکر کرده و آن را یک واقعیت دانسته اند ، از جمله:
1- عزّالدّین ابن اثیر (متوفّاى 630) در حوادث سال 260 هجرى مىنویسد:«ابو محمّد عسکرى (امام حسن عسکرى) در سال 232 متولّد شد و در سال 260 وفات یافت و او پدر محمّد است که شیعه او را «منتَظَر» نامند»»
2- عماد الدّین ابوالفداء اسماعیل بن نورالدّین شافعى (متوفّاى 732) گوید:«على هادى (امام دهم) در سال 254 هجرى در سامرّا وفات یافت. او پدر حسن عسکرى است و حسن عسکرى یازدهمین امام از ائمّه دوازده گانه است و او پدر محمّد منتظَر صاحب سرداب است و در سال 255 متولّد شده است»»
3- ابن حجر هیتمى مکّى شافعى (متوفّاى 974) در «الصّواق المحرقه» مى نویسد: «حسن عسکرى در سامرّا وفات یافت، عمرش 28 سال بود و به قولى او را مسموم کردند و از خود فرزندى جز ابوالقاسم محمّد حجّت باقى نگذاشت، عمر او به وقت وفات پدرش پنج سال بود، لیکن خدا در آن کمى سنّ، به وى حکمتِ امامت را عطا کرده بود و «قائم منتظَر» نامیده مىشود.»»
4- نورالدّین على بن محمّد بن صبّاغ مالکى (متوفّاى 855) گوید:«مدّت امامت امام حسن عسکرى دو سال بود. او بعد از خودش فرزندش «حجّت قائم» را باقى گذاشت که براى حکومتِ حقّ، انتظارش کشیده مىشود. پدرش او را مخفى نگهداشته و پنهانش کرده بود و آن به علّت سختى کار و خوف از سلطان وقت بود
5- ابوالعبّاس احمدبن یوسف دمشقى قرمانى (متوفّاى 1019) در «اخبار الدُّوَل و آثار الأُوَل» مىنویسد:«فصل یازدهم کتاب در بیان حال خلف صالح امام ابى القاسم محمّد فرزند حسن عسکرى است که عمرش به وقت وفات پدرش پنج سال بود، لیکن خدا به وى حکمت عطا فرمود، چنان که به یحیى(علیه السلام) داده شد، او متوسّط القامه، زیباموى، زیبابینى و گشاده پیشانى بود.»معلوم مىشود که تولّد حضرت مهدى براى این نویسنده و مورّخ سنّى به قدرى واضح و یقینى بوده که حتّى به بیانِ قیافه و شمائل آن حضرت نیز پرداخته و از او به نام «الخلف الصّالح» یاد کرده است.
6- حافظ ابوعبدالله محمّد بن یوسف کنجى شافعى (متوفّاى 658) در «کفایة الطّالب» مىنویسد:«امام عسکرى روز جمعه هشتم ربیع الاوّل در سال 260 در سامرّا از دنیا رفت و در خانه اى که پدرش در آن دفن شده بود، دفن گردید، پسرش را بعد از خود گذاشت و اوست امام منتظَر.
کتاب کفایة الطّالب را در اینجا تمام کرده و حالات او را در کتابى مخصوص مىنگاریم.»ناگفته نماند که کتاب ویژه این عالمِ سنّى درباره حضرت مهدى(علیه السلام)، البیان فى اخبار صاحب الزّمان نام دارد.
7- خواجه پارسا از بزرگان مذهب حنفى در کتاب «فضل الخطاب» مىنویسد:«ابو محمّد حسن عسکرى بعد از خودش جز فرزندى به نام ابوالقاسم محمّد منتظَر که مرسوم به قائم و حجّت و مهدى و صاحب الزّمان است بر جاى نگذاشت. شب میلاد او نیمه شعبان سال 255 هجرى و مادرش امّ ولد بوده که نرجس نامیده شده است»»
8- ابن طلحه کمال الدّین شافعى (متوفّاى 654) در کتاب ارزشمندش به نام «مطالب السَّئُول فى مناقب آلالرّسول» مىنویسد:«امّا در مناقب ابو محمّد حسن عسکرى همین بس که بزرگترین منقبب و مزیّتى که خدا به او داده آن است که مهدى موعود از صلب اوست... مادرش کنِیرى است به نام صیقل و نام خودش محمّد، کنیه اش ابوالقاسم، لقبش «حجّت» و «خلف صالح» و به قولى «منتظَر» است»»
9- شمس الدّین ابوالمظفّر سبط بن جوزى حنفى (متوفّاى 654) در کتاب معروفش «تذکرةالخواصّ» مىنویسد:«محمّد بن حسن بن على بن محمّد بن على بن موسى الرّضا بن جعفر بن على بن الحسین بن على بن ابیطالب، کنیه اش ابوعبدالله و ابوالقاسم است. و او خلف حجّت، صاحب الزّمان، قائم منتظَر و آخرین ائمّه است. خبر داد ما را عبدالعزیز بن محمود بن بزّاز از ابن عمر گفت: رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود: «خارج مىشود در آخر الزّمان مردى از فرزندانم که اسم او مثل اسم من و کنیه او مثل کنیه من است، زمین را پر از عدل مىکند، همان طور که پر از ظلم شده باشد، این همان مهدى است»»

10- عبدالوّهاب شعرانى شافعى مصرى (متوفّاى 973) در کتابش به نام «الیواقیت والجواهر» مىنویسد:«... او از اولاد امام حسن عسکرى و تولدّش در نیمه شعبان سال 255 واقع است و او باقى مىماند تا با عیسى بن مریم(علیه السلام) اجتماع کند. و عمر شریفش تا زمانِ ما که اکنون سال 958 است، 706 سال مى باشد.»»

 

اللهم عجل لولیک الفرج
دسته ها :
يکشنبه شانزدهم 1 1388

از سایت فطرت(فطرت الله التی فطرالناس علیها) 

اولین بیعت کننده با امام زمان (عج) کیست؟



اولین مسئله ای که پس از اعلام ظهور حضرت قائم(عج) به وجود خواهد آمد مسئله بیعت با ایشان است واین سوال به ذهن متبادر می شود که چه کسی اولین بار با ایشان بیعت خواهد کرد. از روایات رسیده از جانب معصومین(ع) چنین استفاده می شود که اوّلین کسی با حضرت مهدی(عج) بیعت کرده و به دست مبارک آن جناب بوسه می زند، حضرت جبرئیل امین فرشته مقرّب الهی است.

مفضّل بن عمر از امام صادق(ع) روایت کرده که فرمود: آنگاه که خداوند به حضرت قائم اجازه خروج دهد، آن حضرت به منبر رود، پس مردم را به سوی خویش دعوت کند و به خداوند سوگندشان دهد و به حق خویش آنها را بخواند و به این که بین ایشان و روش رسول خدا(ص) رفتار کند و به کردار آن حضرت عمل کند.

آنگاه خداوند جبرئیل را می فرستد که نزد او بیاید، جبرئیل در حجر اسماعیل نزد آن حضرت می آید و می گوید: به چه چیز مردم را می خوانی؟ حضرت قائم(ع) دعوت خود را به او خبر دهد. جبرئیل می گوید: من نخستین کسی هستم که با تو بیعت می نمایم، دست خویش را برای بیعت باز کن، پس دست به دست آن حضرت گذارد و متجاوز از سیصد و ده مرد نزد او بیایند و با او بیعت نمایند و در مکه می ماند تا یارانش به ده هزار نفر برسد، سپس از آنجا به مدینه رهسپار گردد.(1)

همچنین نقل شده است که حضرت قائم(عج) پشت به حرم(خانه کعبه) می دهد و دست خود را دراز می کند مثل دست موسی ... آنگاه می فرمایند: این دست خداست و از جانب خداست و به امر خدا کشیده شد و این آیه را تلاوت می کند :"ان الذین یبایعونک انما یبایعون الله یدالله فوق ایدیهم، فمن نکث فانما ینکث علی نفسه ...". پس اول کسی که دست آن حضرت را می بوسد جبرئیل است و با آن جناب بیعت می نماید و پشت سر او فرشتگان و نجبای جنّ و نقیبان آن حضرت بیعت می کنند. (2)


 



1-مهدی موعود، ترجمه و نگارش علی دوانی، ص1154
2-اسرار العقائد، ج 2، ص 100 به نقل از کتاب "یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان(عج)"، از علیرضا رجالی تهرانی،‌ انتشارات نبوت

شبستان

اللهم عجل لولیک الفرج

دسته ها :
يکشنبه شانزدهم 1 1388
X